سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 19 فروردين 1404
  • شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهر ايشان بنت الهدي توسط حكومت بعث عراق در سال 1359 هـ‌.ش
10 شوال 1446
    Tuesday 8 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      سه شنبه ۱۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      بخور پسرم ، بخور...
      ارسال شده توسط

      منوچهر مجاهدنیا

      در تاریخ : چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۳ ۱۰:۰۳
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۱۶ | نظرات : ۳۶

      طنز هفته !                 الف . اینکاره
       
      مرحوم ابوی همیشه مرا نصیحت می کرد . می گفت : پسرم ! بخور! من می گفتم : ابوی ! چه چیزی را بخورم ؟
      مرحوم ابوی می گفت :هرچیز را که ازگلویت پایین می رود بخور . می گفتم : من بعضی چیزها را دوست ندارم . می گفت : چرا؟ می گفتم : برای اینکه بدطعم است . می گفت : هرچیز که قابل خوردن باشد، خوش طعم هم هست . می گفتم : ابوی ! چه چیز را بیشتر باید بخورم ؟ 
      گفت : هرچیز که بیشتر گیرت می آید ، بیشتر بخور. می گفتم : صبح که از خواب بیدار می شوم ، صبحانه گیرم می آید ، می خورم . ظهر که گرسنه ام می شود ، پلوقیمه گیرم می آید ، می خورم . شب غذای حاضری گیرم می آید ، می خورم .ساندویچ سوسیس هم گیرم بیاید ، می خورم . مرحوم ابوی گفت : بیشتر از این ها باید بخوری پسرم ! می گفتم : عصرهم ، اگر عصرانه گیرم بیاید ، می خورم . می گفت : بیشتر باید بخوری . می گفتم : بستنی هم می خورم . آب هویج هم می خورم . می گفت : بیشتر پسرم ، بیشتر . می گفتم : غیر از این ها که شمردم ، چیزی که قابل خوردن باشد ، پیدا نمی کنم . می گفت : پسرم ! خوردنی در جهان فراوان است ، گیرم که ذائقه ات را باید تربیت کنی . مرحوم ابوی که از دست رفت ، من ذائقه ام را تربیت کردم . دیدم ای دل غافل ! مرحوم ابوی راست می گفت ، چیزهای قابل خوردن فراوان است . فقط آدم باید بگردد و پیدا کند . رفتم به دنبال یک قطعه زمین مرغوب دونبش . هر چه گشتم پیدا نکردم . رفتم به دنبال یک جنگل بی صاحب . هر چه گشتم پیدا نکردم . رفتم به دنبال یک خانه ویلایی بزرگ که صاحبش رفته باشد وکسی هنوز آن را ضبط نکرده باشد . هرچه گشتم پیدا نکردم . رفتم به دنبال اراضی موات کنار دریا ، به دنبال کارخانه مجهول المالک ، مزرعه متروکه ، یک سوراخ روزی گشاد ، یک لقمه نان بی دردسر، اما هر چه گشتم پیدا نکردم . یک شب مرحوم ابوی آمد به خوابم . گفت : خوردی ؟ گفتم : نه ابوی ! گفت : چرا؟ گفتم : برای این که بقیه را ابوی شان ، زودتر از تو نصحیت شان کرده بود. تو  دیر به فکر افتادی . مرحوم ابوی شرمنده شد. گفت : راست گفتی پسرم ! از من به تو نصیحت ، فرزندت را زودتر نصیحت کن ...!
       
      " مجله گُل آقا "
      " پنجشنبه 20تیر1387"

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۳۲۳ در تاریخ چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۳ ۱۰:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1