سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        به به و چه چه مخاطبین
        ارسال شده توسط

        حسین دلجویی

        در تاریخ : جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲ ۲۰:۴۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۵۷ | نظرات : ۲۶

        به به و چه چه
         
         
        داستانش را که شنيده‌ای؟؟
        داستان همان دو مرد که ادعا می‌کردند لباسی برای پادشاه دوخته‌اند که فقط آدمهای عاقل توانِ ديدنش را داشتند،
        پس همه‌‌ی درباريان به‌به و چه‌چه سر دادند و نتيجه‌اش جز عيان شدنِ پادشاهِ لخت در انظار عموم نبود.

        گاهی اين «به‌به»‌ و «چه‌چه»‌های زیر اشعار مرا ياد همين قصه‌ی بالايی می‌اندازد.
         
         انگار اين «تعريف» و «تمجيد»ها لباسی نامرئی برای‌مان می‌دوزند و گول‌مان می‌زنند،
        خُب چه کسی‌ پيدامی‌شود که از تعريف و تمجيد شنيدن درباره‌ی خودش خوش‌خوشانش نشود؟
        برای همين آدم وهم برش می‌دارد،
        مدام جلوی آيینه‌ای خيالی می‌ايستد و لباس نامرئی‌ای که برايش دوخته‌اند را برانداز می‌کند،
        واضح است که چيزی نمی‌بيند اما همان «به‌به» و «چه‌چه»‌ها مجابش می‌کنند که حتما خبری هست
        وگرنه «آنها» که مرض ندارند دروغ بگويند!

        راستش «آنها» مرض ندارند، فقط فکر می‌کنند اگر تعريف و تمجيد نکنند عقل‌شان زير سوال می‌رود،
        فکر می‌کنند حتما رسمش همين است و اگر چنين نکنند از قافله جا می‌مانند.
        بيشترشان هم نمی‌دانند که با همين «به‌به‌» و «چه‌چه»‌ها چه بلايی سر آن آدم می‌آورند،
         نمی‌دانند آن بيچاره وهم برش می‌دارد
        و با همان لباس نامرئیکه برايش دوخته‌اند همه‌جا ظاهر می‌شود و خودش را موجودی «خاص» می‌پندارد،
         موجودی که ديگر طاقت شنيدن نقد ندارد و فقط همان «به‌به» و «چه‌چه‌»‌ها راطلب می‌کند.
        بيچاره نمی‌داند که اين لباس‌ نامرئی آبرويش را.......
         
        ======
        با یک دنیا عشق و احترام  ...
        دلجوووو
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۵۲۸ در تاریخ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲ ۲۰:۴۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3