سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تنهایی خداحافظ
        ارسال شده توسط

        مینا فیروز

        در تاریخ : سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۴۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۵۹ | نظرات : ۲۶

        الان که دارم این چند خط و مینویسم حسرت رو دلم انباشته شده
        صفحه کیبور خیس از اشک
        دیگه میخوام تمومش کنم ،بار آخره که دارم داستان تلخی و میگم ،میرم از این سرزمین پر از غم
        همسفری نیست،یعنی بود ،ولی الان چند روزه که دلم برای صداش پر میزنه،میخوام که دوباره بهم بگه .....
        ولی نیست مدتی که فقط یه چیز تو گوشمه"مشترک مورد نظر خاموش میباشد"
        دلم براش تنگ شده!!!ولی ......
         
        ..........................................................................................................
        خداجونم یادت میاد
        خودت گفتی که از آدمهای دروغگو متنفرم
        خدایا قرآنت حاکم بود ومن حقیقت وگفتم
        توراه حقیقت همه رو از دست دادم،اعتماد پدر ومادر،محبت اطرافیان،همه ترکم کردند وهیچ کس کنارم نموند،هیچکس...
        توکفه ترازوی عدالت حقیقت گذاشتم و تو کفه دیگش دروغ با سنگینی زیادی خریداری شد!!
        دلم پر بود خدا ولی سکوت کردم
        کنار کشیدم
        بنده هات و به حال خودشون رها کردم وفقط خندیدم
        شدم یه آدم به ظاهر شاد...
        تو این همه شادی تقاص قسم های دروغ به قرآنی که خورده بودند ومن پس دادم
        من تنها موندم
        تو تولدم اشک ریختم،موهام وسفید کردم.
        ولی خدا
        دستت و روی سرم حس میکردم،
        با وجودت تنها نبودم.
        تو که شاهد بودی قلب من از هر احساسی خالی بود
        فقط یه گزینه برای باور داشتم
        اومد..
        کسی که.....اسمش همنام امامت بود.....
        تو حیاط مسجدت خدا گفت که به صاحب اسمم قسم تا عمر دارم کنارتم
        گفت دنبال صداقتتم
        بهش گفتم:زندگی من ارزش زندگی کردن نداره!!
        امام حسین وضامن گذاشت
        سوره انا انزلنا رو با صوت خوندو گفت:"کنارم بمون،باورم کن!"
        ازت مشورت خواستم خدا
        گفتی خوب است
        باورش کردم،
        ولی به نا باوری ختم شد
        آخرش گفت:پیش از اندازه باهام صادق بودی
        حسم بهت ترحم بود فقط همین
        خندیدم وگفتم:به سلامت!!!
         
        خدایا.......
        راستش دیگه تنهایی امونم وبریده
        نفس های آخرم به خس خس افتاده
        خدایا
        تو رو به خداوندیت قسم میدم
        بزار فقط یکبار فقط یکبار عاشقی وحس کنم
        بزار نفسم بعداز تو به نفسش بند باشه!!
        خدایا تو که میدونی خنجرهای زیادی توی کمر دارم ولی کمر خم نکردم
        زانوم زیر این همه بار شکست ولی کمر خم نکردم وخندیدم گفتم:راضی ام به رضایت!"
        خدایا من جایی واسه رفتن ندارم
        پس بزار فقط یکبار تو عمرم
        عاشق باشم
        فقط همین
        خواسته زیادی خدا
        اگه زیاده بهم بگو تا بگم.......
        ولش کن خدا
        فقط کنارم باش
        اگه تو باشی مطمئنم که عاشقترینم!!
        خداجون خبر سلامتیش وبهم بده بزار از ته دل بخندم!!
        خدایا مراقبش باش
        پناهش باش
        سقف برای اتاقک دلش باش
        همون که چند روزه ازش فقط یه صدا دارم...........
         
         
        "مشترک مورد نظر خاموش میباشد"
         
         
         
        پایان غم موتنهایی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۲۵۲ در تاریخ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3