يکشنبه ۲ دی
بدشانسی
ارسال شده توسط دانیال پزشکی در تاریخ : سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۵۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۰۵ | نظرات : ۵
|
|
سلام دوستان ناب
خیلیها میگویند بد شانسیم وهمیشه از شانسون گلایه دارند وچه بسا همین گلایه ها موجب خلق آثاری شده
داستانهای که میخوانید به گمانم به شما ثابت خواهد کرد که شما خیلی هم خوش شانسید باور ندارید بخوانید.
من بد شانس ترین دزد ایران هستم." این را یك متهم به نام احسان میگوید و قانون احتمالات هم حرفش را تایید میكند. او چندی قبل در یكی از محلات خلوت غرب تهران، كیف زن جوانی را دزدید و بدون هیچ مشكلی فرار كرد. احسان یك ساعت بعد به فكر افتاد از كارت عابربانك این زن كه در كیف او بود، پول برداشت كند كه البته تا اینجا هم اشكالی پیش نیامد چون رمز كارت هم داخل كیف بود. احسان برای اینكه خیلی سریع به یك شعبه بانك برسد، از یك موتورسوار مسافركش كمك خواست و آن دو با هم به مقابل یك دستگاه خودپرداز رفتند بعد احسان چون نمیدانست این دستگاهها چطور كار میكند باز هم از مرد موتورسوار درخواست كمك كرد و آن مرد هم بدون هیچ مشكلی كارت را گرفت تا داخل دستگاه كند اما یك دفعه دید اسم و مشخصات همسرش روی كارت ثبت شده است. مرد موتورسوار با احسان درگیر شد و او را دستگیر كرد. بعد هم در تماس با زنش از ماجرای سرقت باخبر شد و متهم را به پلیس تحویل داد. اینطور شد كه احسان لقب بدشانسترین دزد ایران را به خودش اختصاص داد و وقتی برای بازجویی به شعبه 8 دادسرای جنایی منتقل شد، به بازپرس پرونده گفت: "واقعا این بدشانسی نیست كه بین 13 میلیون آدمی كه در تهران زندگی میكنند، شوهر همان زن سر راه من سبز شود؟"
البته احسان در تصاحب مدال طلای بدشانسی با پسر 16 سالهای به اسم رامین رقابت تنگاتنگی دارد. رامین چند وقت پیش در حالی كه مشروب خورده بود، در پارك سلیمانیه تهران، جلوی یك پسر جوان را گرفت و با تهدید از او خواست هر چه پول دارد تحویلش بدهد اما كتك مفصل خورد و بعد هم دستگیر شد. چگونگی ماجرا را از زبان طعمه رامین بخوانید: "من بوكسور هستم. آن روز هم تازه از باشگاه بیرون آمده بودم و داشتم به خانه میرفتم كه رامین جلویم را گرفت و سعی كرد با تهدید چاقو مرا بترساند در آن شرایط چارهای ندیدم جز اینكه از فنون مشتزنی استفاده كنم. بعد از آن كه رامین كتك مفصلی خورد مردم دورمان جمع شدند بعد هم ماموران گشت كلانتری 122 از راه رسیدند و پسر زورگیر را بازداشت كردند."
دزدان برای یك سرقت موفق فقط كافی نیست مراقب بوكسورها یا همسران طعمههایشان باشند، آنها باید آمار نقل و انتقالی كارمندان بانك را هم بگیرند تا به سرنوشت "جواد – م" گرفتار نشوند. او یك كلاهبردار حرفهای بود كه از یك بانك دسته چك گرفت و با خریدهای میلیونی و صدور چكهای بلامحل كلی پول به جیب زد و این كار حسابی زیر دندانش مزه كرد برای همین تصمیم گرفت این بار از بانك دیگری دسته چگ بگیرد اما چون میدانست اسمش در لیست سیاه قرار گرفته است به یك جاعل 100 هزار تومان پول داد و شناسنامه قلابی گرفت. او این بار به شعبه جدیدی رفت اما همین كه مداركش را تكمیل كرد خودش را در محاصره ماموران پلیس دید. ماجرا از این قرار بود كه یكی از كارمندان بانك اول به شعبه دوم منتقل شده بود و به محض دیدن جوان او را شناخت و فهمید همه مداركش جعلی است به همین دلیل بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت تا این مرد هم در فهرست بدشانسترین تبهكاران ایران جا بگیرد.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۲۴۴۹ در تاریخ سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۵۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.