دروود بر دوستان عزیز...
سجاد کهنسال....برادر بزرگترم که حق برادری رو در حق من کم آورده بود به دیدار معشوق شتافت...خبر تازه نیست...دیشب فیس بوک تماما مجلس عزای سجاد بود..اما تسکینی برای این داغ نیست جناب امیرخیزی ،جناب دهقان زاده و پور زینال عزیز میدانم شما هم مثل من دیگر یارای کمر راست کردن از این درد را ندارید اما تسلیت من را به عنوان کوچکترین برادر سجاد بپذیرید....
و این آخرین شعر از سجاد کهنسال که در مکالمه آخرمان برایم خواند و نظرم را پرسید....
تصویر شما مثل شقایق زیباست
در حسرت زیبائی تان دق زیباست
آغوش شما زمان چه معنی دارد
هر ثانیه های این دقایق زیباست
بس دلبر و نازید دلم غارت شد
تو دزدی و این سرقت سارق زیباست
ابیات غزل جلف شده گیرم که
گاهی غزل شاعر سرتق زیباست
ساعت سه و نیم و بیت آخر حالا
افشای تمامی حقایق زیباست
بانو شُ شُما را مَ مَ مَن میخواهم
با سکته بخوان لکنت غاشق زیباست
سجاد من ....شاعر سرتق من...قربون اون "همین" گفتنات بشم....خونه نو مبارک...اما خیلی نامردی که تنهام گذاشتی....
به قول خودت:
همین....