سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 6 ارديبهشت 1404
    28 شوال 1446
      Saturday 26 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

        شنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عشق - ۲
        ارسال شده توسط

        سید مرتضی سیدی

        در تاریخ : ۲ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۹ | نظرات : ۰

        در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق(ع) نقل شده است که در وصف «مشتاق» فرمودند: «میلی به خواب و آب و خوراک نداشته و با دوستی انس نمی‌گیرد؛ در خانه‌ای منزل نکرده و در هیچ منطقه‌ای ساکن نمی‌شود؛  آرام و قرار نداشته و شب و روز خداوند را عبادت می‌نماید با این امید که به مورد اشتیاق خود برسد؛ با زبان شوق با او مناجات می‌نماید و آنچه در دل دارد را بر زبان می‌آورد.»
        عشق آمد و آتشی به دل در زد
        تا دل به گزاف لاف دلبر زد
        آسوده بدم نشسته در کنجی
        کامد غم عشق و حلقه بر در زد
        شاخ طربم ز بیخ و بن برکند
        هر چیز که داشتم به هم بر زد

        عشق چون طوفان، زلزله، سیل، آتش  ویرانگر و سوزاننده است. ادعا و آسودگی و طرب نشان عدم عشق واقعی است.
        آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
        آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
        نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد
        تو را گر خواب می‌گیرد نه صاحب درد عشاقی

        ناز‌پروردِ تَنَعُّم نبَرَد راه به دوست
        عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد
         آنکه منفعت، رفاه و آسایش می‌طلبد، عاشق نیست و ....
        ***
        گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
        هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
        صبر و گذر زمان دوای درد عاشق نیست
        ***
        شب فراق که داند که تا سحر چند است
        مگر کسی که به زندان عشق دربند است
        شب‌های بی توام شب گورست در خیال
        ور بی تو بامداد کنم روز محشرست
        بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
        بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
        شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار
        چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
        سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
        آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
        تنم از واسطهٔ دوریِ دلبر بگداخت
        جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
        سوزِ دل بین که ز بس آتش اشکم، دلِ شمع
        دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت
        دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد
        ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند
        ......
        در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند
        که با این دَرد اگر دربند درمانند، در مانند
        دوای عاشق در نزد هیچ طبیبی نیست مگر حضرت دوست
         یا طبیب من لا طبیب له
         یا رفیق من لا رفیق له 
        یا حبیب من لا حبیب له
        خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز
        پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک‌ انداز
        عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
        حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
        چشمِ آلوده‌نظر، از رخِ جانان دور است
        .....
        غسل در اشک زدم کَاهلِ طریقت گویند
        پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
         
        شب که نظاره خورشید جمالت کردم
        مرغ دل در گرو دانه خالت کردم
        سر خود خاک کف پای خیالت کردم
        قدم از فرق به سودای وصالت کردم
         
        یا نور  و یا قدوس
         
        ...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۵۸۳ در تاریخ ۲ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۳ شاعر این مطلب را خوانده اند

        سیاوش آزاد

        ،

        عسل ناظمی

        ،

        سید مرتضی سیدی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1