سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دروغ به خاطر من
        ارسال شده توسط

        عباس عابد ساوجی

        در تاریخ : سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۳۴ | نظرات : ۳

        ــ مامان، تو را خدا بیا بریم از نمایشگاه دیدن کنیم.
        ــ بیا بریم دختر، چه وقت نمایشگاهه؟ هزار جور کار دارم...
        ــ میگن موز ه اش خیلی قشنگه، دوستام رفتن دیدن هی برای هم تعریف می کنند دل من آب میشه! بلیطش هم ارزونه ، فقط هزار تومنه جان من ماما...
        ــ بچه چرا حرف حالیت نمیشه، اصلا" پول ندارم می فهمی؟
        ــ خیلی خوب نخواستم، همیشه یک چیزی را بهانه می کنی که...
        ــ خدا بگم چیکارت کنه، بیا خبر مرگم بریم اما... نه، تو اصلا" کارت نباشه.
        آقا یک دونه بلیط لطفا"
        ــ خانم شما دونفرید دو تا بلیط باید بگیرید.
        ــ آقا این تابلو چیه پس؟ مگه ننوشته افراد بالای هفت سال بلیط تهیه کنند؟
        ــ دختر خانم چند سالشونه؟
        ــ شش سال
        ــ ولی بهشون نمیاد شش ساله باشن!.
        ــ آقای گرامی من مادرشم اونوقت شما سن اونا به من می گید؟
        ــ ببخشید خانم، بفرمایید اینهم یک بلیط ، هزارتومان.
                           ***
        در دفتر نظرات نماشیگاه نوشته شده بود:
        من خیلی ناراحتم!. امروز مادرم دروغ گفت. برای آنکه پول نداشت بلیط بخرد به آقای بلیط فروش گفت که من شش سال دارم. در حالیکه من هشت ساله وکلاس دوم هستم. برای اینکه به نمایشگاه که به شهدا و رزمندگان تعلق دارد ضرر نزده باشیم هرچه پول خرد داشتم در صندوق کمک های مردمی که در یکی از غرفه ها، از زمان دفاع مقدس مانده بود ریختم. خدایا مادر مرا ببخش که بخاطر من مجبور شد دروغ بگوید.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۵۳ در تاریخ سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4