سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 16 بهمن 1403
    6 شعبان 1446
      Tuesday 4 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط

        سه شنبه ۱۶ بهمن

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ریبوار طاها شاعر اهل اربیل
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : دیروز
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰ | نظرات : ۰

        آقای "ریبوار طاها" (به کُردی: ڕێبوار تەها) با نام کامل "ریبوار طاها عبدالله" (به کُردی: ڕێبوار تەها عەبدوڵڵ( شاعر و نقاش کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۸۰ میلادی در شهر اربیل (هولیر) پایتخت سیاسی اقلیم کردستان است. 
        ریبوار، فارغ‌التحصیل دانشگاه صلاح‌الدین عراق است.
        وی از سال ۱۹۹۶ دست به قلم شد و آثار و اشعاری زیبا و دلنشین خلق کرد.
        ■□■
        (۱)
        از سال دو هزار و پنجاه و دو به بعد
        هر روز غروب،
        زیر سایه‌ی آن تابلوی آبی خواهی نشست 
        که کوچه‌ای را به نام من مزین کرده است.

        (۲)
        هزاران مرتبه به خدا التماس کردم
        که تو را به من برساند، اما نکرد!
        مثل بچه‌ها گفتم: خدایا این خوبی را در حقم بکنی
        خیر خواهی دید.

        (۳)
        بی‌تو حوصله‌ی نوشیدن یک لیوان آب را هم ندارم
        دیگر بعد از تو، 
        این ایام فراق را چگونه به پایان برسانم؟!

        (۴)
        الان دیگر از هر زمانی بیشتر دوستت‌دارم...
        این حرف تمام لحظات من است.

        (۵)
        می‌گویند: "کف زدن با یک دست نمی‌شود" 
        پس این دل تنهای من،
        این همه فغان و شیون‌اش چگونه است؟!

        (۶)
        شنیدم قرار است 
        مرده‌ای را در گورستان کسنزان دفن کنند.
        تسبیحی از چاتلانقوش* و 
        سجاده‌ای و 
        کاستی از ولید ابراهیم*
        به او دادم که برای پدرم ببرد.
        ----------
        * بنه یا پسته‌ی کوهی، که با دانه‌های آن تسبیح ساخته می‌شود.
        * شیخ ولید ابراهیم العبدلی الدلیمی، قاری و حافظ مشهور عراقی 

        (۷)
        مادر قبایی سیاهی داشت 
        آن را فروخت و
        مقداری پیراهنی آبی برای برادرم خرید 
        پدرم خروس بد صدایی داشت 
        آن را فروخت و 
        یک قوطی شیر خشک برای برادرم خرید.
        من سیاهی قبای مادرم را 
        از آبی آسمان برادرم بیشتر دوست داشتم.
        من صدای گوش‌خراش خروس پدرم را 
        از گریه‌های از سر گرسنگی برادرم را 
        بیشتر دوست دارم.
         

        شعر: #ریبوار_طاها
        برگردان: #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۴۳۰ در تاریخ دیروز در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مریم کاسیانی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1