سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 25 مهر 1403
    13 ربيع الثاني 1446
      Wednesday 16 Oct 2024
      • روز جهاني غذا
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۲۵ مهر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      تسلیم نشی بردی
      ارسال شده توسط

      شهرزاد شهریار

      در تاریخ : ۹ ساعت پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶ | نظرات : ۱

      در غروب غربت خزان ،پشت حصار پنجره درمسلخ غبار درد ها و افکار همیشگی و زخمی از دست و پنجه نرم کردن هایم با نقاب  زندگی به آغوش تنهایی ملال آور خود پناه میبرم.
      این افکار. و درد ها مانند بیماری ناعلاجی دارند من را از پای در می‌آورند .
      اندیشیدن به آنچه که میدانم ،آنچه می خواهم را ویران می کند.
      اندیشیدن به اینکه چرا کسی یادم نمیکند و چرا از یادها رفته ام عذابم میدهد.
      آری این افکار من را به سر حد جنون میرسانند و بند بند وجودم را تازیانه می زنند .
      در کوله پشتی ام  در مسیر آینده همواره سنگینی دفتر گذشته ها شانه های نحیفم را آزار میدهد و مرا از گام های بعدباز میدارد .
      در این هنگام ابر سیاه غم و اندوه ،اسمان دلم را می پوشاند و بغضی به بزرگی سنگ در گلوی من ،تاب بازی می کند .
      در حین فکر کردن به خستگی و تنهایی معصومانه ام ،بغضم می‌ترکد و ابرهای سیاه غم و اندوه شروع به باریدن میکند و اشک هایم در پی مسابقه ناجوان مردانه ای یکی پس از دیگری چون مروارید می غلطند و مهمان صورتم میشوند و من را در سیل خود غرق میکنند.
      ناگهان ندای در دلم می‌شنوم که چقدر زود و چه غم انگیز و حقیرانه شکست را پذیرفتی و حال مانند میلیون ها انسان شکست خورده که در سراسر جهان زندگی نمی‌کنند و فقط روز و شب سر میکنند و در گوشه ای منتظر رسیدن فرشته مرگشان هستند هستی .حال پس از باختنت چه کسی الگوی نسل هایت میشود برای امید به آینده برای ادامه زندگیشان . این ندا قلبم رو به درد می‌آورد ،باید برخیزم نه تنها برای خودم بلکه برای آیندگانم بجنگم تا که امید بازنده ی این بازی نشود و سر خم نکند مقابل ناامیدی ها .
      درست هست که اطرافیانم بی رحمانه تنهایم گذاشتند ولی خدا با من هست من هنوز در نداشته هایم خدا را دارم  ،اری باید با آجرهای شکستی که دورچین کرده ام و با آنها دیواری به دور خود کشیده ام را خراب کنم و با هر اجرش پله ای بسازم برای رسیدن به موفقیت ها و  کوله پشتی ام را زمین بگذارم دفتر گذشته ها را بردارم و مرور کنم و از هر برگه اش درسی بگیرم برای ساخت آینده .
      من باید بجنگم نه تنها برای خودم بلکه برای آیندگانم الگویی بشوم برای ادامه زندگیشان و قصه پشتکارم لالایی شود برای امید به فردایشان  .
      شکست پایان کار من نیست و تاریخ را انسان های پیروز نوشته اند 
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۱۶۸ در تاریخ ۹ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      ۵۳ دقیقه پیش
      خوب بود و امیدوارانه ولی اگه یکم از شعار دادن فاصله می گرفتید دلچسب‌تر می‌شد...
      درود بر شما بانوی عزیز خندانک
      شاد باشید و در ضمن خوش آمدید خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1