..ما بیش از آنچه هستیم نیستیم ما نه تکرار وجودی که موجود نیست هستیم نه موجودی که تکرارش را به خود حمل میکنیم.
ما آنچه هستیم هستیم و بهره مندیمان به موضوعی است که هست،
مرتبه وجودی مابرتراز تصریحات تبعاتی است که از وضع دگرگونی هایمان در آفرینش پدیده هایی است که به سمت بودن خود واقعی مان حکایت ها دارد یا وانمود نقش افرینی درموضوعات محتمل ماست،
ماهستیم به فعل ذات وجودی خويش وموجودیم از وجود واحد وفیوضاتی که از جانب آن وجود واحد به مامیرسد بیش و کم اش جز به امروالا نیست.
هستیم به امر او،سوق یا اجتناب و امتناع مابه هر کار و کسبی بنفسه در عطش ذات وجودی ماست، اینکه در روزه باشیم یا دریوزه، حاصل تعلیم وتربیتی است که ما را هم سرمد وشکوفا میسازد هم مفلس و ذلیل، در راه که باشیم شکوفا میشویم گمراه باشیم به فنا و هلاک.
خود واقعی ما جلوه ای از جمال اوست خود اسیر وگرفتار شده ما در آز و طمع، نمایشی است از وجه و صورتها که بدور از فطرت انسانی ما نیست
بلکه تصویری است از انچه آغشته شدیم نه صورت واقعی ما که در ضمیر ماست،
چون لطف باشد خیر خیر است و میسر، نباشد درماندگانیم، پس همواره محتاج لطف الهی اوییم، باشد که لطف فرمایند تا کارهایمان آسان و راهمان هموار گردد...
آمین یارب العالمین
نافذ ۳۰مردادماه ۱۴۰۴