سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 21 آذر 1403
    11 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 11 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دیالوگ هایی عاشقانه برمحورِ«منِ اجتماعی» دردفترِ شعر:«آوای خاکستری » ازروح انگیز هاشمی به قلم: عابدین پاپی(آرام)
        ارسال شده توسط

        عابدین پاپی(آرام)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۵ | نظرات : ۴

        شعر ریشه ی واژه ی شعور است. شعور به معنی آگاهی ازخود و دیگران به شرطی که این آگاهی به خودآگاهی و دل آگاهی فرآرونده¬ای تبدیل شود. نوعی عین الیقن هم هست نه علم الیقین و این یقینِ به دیدن و بینایی تنها درزبانِ فاغر و ساغرِ شعر یافت و دریافت می¬شود. به قولِ میلان کوندِرا (milankundera) نویسنده ی اهلِ جمهوری چک :«شعردرهمان فراسوها بوده و تنها کارِشاعر کشف آن است.» پس بنا برگفته ی کوندرا، بربودنِ شعر باید مهرِ تأیید زد و تنها صفتی که برای شاعر می¬توان مدنظر داشت همان کاشف است. شعر یک آیدتیک محض است یعنی درون بینی ذاتِ شهود دارد نه درون بینی ذات. شهودِ آن ذاتی دارد که آکنده از هرمنوتیک است و این زیر لایه های معرفت شناسانه شعر ریشه درزیسته ی تجربی و تجربه ی زیستی خودِ شاعرهم دارند. درقدیم و درازمنه و دامنه ی تاریخِ ادبِ این کهن بوم ، سروا، سرواده، سُروده و سرواد و گاهی افسانه ، چکامه و چامه هم به آن گُفته اند. کلامی مخیّل و منظوم است اما با بی نظمی هم به نظمی درزبان می¬رسد و اصولاً نظامی ازمنظومه ها و منظومه ای از نظام هاست! شعر بی وزن شعری است که «بی وزن» نیست و این عدالت در ترازِ ترازوی آن در اشکال و امیالِ گونه به گونی دیده می¬شود! یک ریزومِ ریزومیک گانه و نشانه است که بر ساقه ی درختِ زندگی چسبیده و به این ساقه درجهتِ تراوش وکاوشِ شاخ و برگ درخت حیات و هستندگی می بخشد. مارتین هایدگرفیلسوفِ اگزیستانسیالیزم(اصالت وجود و موجود) شعر را برانگیختنِ نزاع میان زمین و عالم می-داند و گمان می¬رود که همان طور که استقرار عالم مکشوف ساختنِ ساحتی از امرِ پنهان است ، مستورساختن آن نیز هست.» به نظر می¬رسد شعر با واقعیّت و زیبایی آغاز می¬شود و با خیال و پند و اندرز پایان می¬گیرد اما پایان آن به منزله ی مرگ نیست بلکه به مثابه ی زندِگانی زندگی از برای زندِگانی هاست. شعر شاخه ای ازادبیات است که ازمؤلفه ها و خصیصه هایی زیبایی شناختی و اغلب آهنگین زبان مُستفاد شده است. در هرازمنه از تاریخ ، فرهنگ و ادبِ جهان ، صورت و سیرت آن تغییر می¬کند و ازاین نگاه فرزند لحظه هاست و به همین سبب نمی¬توان تعریف درست و کارآمد و البته مانایی را ازآن به دایره ی بایش و نمایش گذاشت زیرا که با تغییرِ صنعت ، تکنولوژی، زبان و فرهنگ جامعه زبانِ شعر نیز دچارصیرورت و پوست اندازی و البته تطور می¬شود. به هر روی و رویه، آنچه فرآروی ما قرار گرفته دفترِ شعری است با نامِ:«آوای خاکستری» از روح انگیز هاشمی که این دفترِ شعر درسالِ 1403 توسطِ انتشارات بین المللی حوزه مشق به چاپ رسیده است . ازنامِ دفتر پیداست که سُراینده به دنبالِ شخصیّت بخشی و تشخص دادنِ به واژه ی خاکستری است چرا که آوا اصولاً صفتی است که برای انسان و جانداران به کار می¬رود اما شاعر با کارکشیدنِ از واژِگان توانسته به واژه ی خاکستری شخصیّتی ببخشد و این جان دهی به واژِگان خود می¬تواند به موسیقی زبانِ شاعر درشعرش کمکی بابسته باشد. طرح روی جلد دفترشعر نیز با نامِ آن ارتباطِ موضوعی و معنایی دارد به طوری که شعرِ پشت جلد این دفتر با طرحِ روی جلد و نامِ دفتر نوعی پلی فونی (چند صدایی) را به تصویر می¬کشد. در روی جلد کتاب شعر، شما شکل یک ویلون را مشاهده می¬کنید که آوای آن ارتباطِ گروتسک وار و تراژدی گون را با ندای جامعه برقرارمی¬کند ودرپشت جلد کتاب سُراینده به دنبالِ خواندنی است به رنگِ امیدِ محال که فکر می¬کنم می¬خواهد بگوید:«خانه ی امید درانتهای جاده ی ناامیدی است.» بافت و ساختِ اشعارِ این مجموعه درقالبی مینی مال به دایره ی سُرایش آمده¬اند و درجهاتی هم می-توان اشعاری نیمه ماکسی مال را دراین دفترمشاهده نمود. تِم(درون مایه ی) اشعاراغلب عاشقانه- اجتماعی است و سُراینده بیشتر به منِ اجتماعی جامعه التفات دارد و سبکِ اثر رِآلیسم همراهِ با شمه هایی ازسبکِ «وریسم»است. شعراز دو منِ شخصی –فردی و اجتماعی بهره مند شده که از این منظر شاعر درشعرِخود ابتدا منِ شخصی – فردی را تجربه می¬کند و من بعدگام درمنِ اجتماعی می¬گذارد. منِ شخصی –فردی به آنگونه من گفته می¬شود که شاعر خود و خودِ واقعی خویش را درسیرِ زندگی شخصی تجربه می¬کند و دراین سیرِاندیشگی،اندیشیدن بیشتر حول و محورِ مؤلفه های شخصی و تجاربِ زیستی خویش درپارفت(رفت و آمد)است اما درمنِ اجتماعی شاعرگامِ دردنیای اجتماع و محیطِ پیرامونِ خویش می¬گذارد و ازآگاهی به نوعی فراآگاهی درجامعه نیز دست می¬یابد. درمنِ اجتماعی شاعر به نقشِ اجتماع درشعرش توجه دارداما درمنِ شخصی –فردی توجه به فردیّت و نقشِ خودِ شاعر بیشتر درشعر نمایان و نُمود دارد. آوای خاکستری بیانگر زبانی انتقادی هم هست که این زبانِ انتقادی سیما و نشانی از علایم و شرایط و ویژگی های جامعه را تصویر می¬کند و گویا خانم هاشمی دغدغه ی اجتماع را با نگاهی اومانیسم درذهن خود می¬پروراند و به دنبالِ گذر از وضعیّت موجود و گذار به وضعیّتی مطلوب تر را برای روح و روان و انگیزه و انگیزش و مطالباتِ اجتماعی – فرهنگی جامعه را خواهان است. دراشعارِهاشمی شما نوعی دیالوگ عاشقانه و درجهاتی اجتماعی را مشاهده می¬کنید ودرشعر نو و به خصوص درشعر جهانِ امروز این پراکسیس رفتاری – زبانی به طرز و شیوه هایی نمایان است به گونه ای که همیشه شاعر درشعرش یک مخاطب و یا بیشتر را برای گُفت و گو انتخاب می¬کند اما خیلی از این گُفت و گوها به تعامل و تعادل و بهتر آنکه به یک :«گفتگومندی»دست نمی¬یابند. گفتگومندی درشعر به معنای این که شاعر بتواند فی مابین خودِ وخودِاقعی اش و واقعیّاتِ موجودِ درجامعه و طبیعت نوعی تعامل را درجهتِ نیل ِبه یک بایستگی معنایی برقرار نماید که دراشعارهاشمی کم و بیش یافت می¬شود با نمونه ی ذیل: بی تو ای عشق / گنجشکی شده¬ام که هرشب/ تمامِ فصل ها به روی تمام شاخه ها/ تا به صبح گریسته است/ ای خیال های پرواز کرده از من!/ درکدامین دیار، آشیانه ساخته اید!؟ / شبیه بلوغِ تابستان / دررگ هایم ، چون شعر که می¬جوشی/ درفورانِ شاخه هاگیج می¬خورم!/ با این حافظه ی سرگردان/ به کدام آشیانه بازگردم!؟ گویا دلداده آنقدر به دلبر وابسته و دلبسته است که این وابستگی بدونِ دلبر تحتِ هر شرایطی بی معناست . تسلیم در مقابلِ قابلیّتِ عشق . درمقابلِ عشق ساغر و فاخری که کلماتِ شاعر را به رقص می¬آورد تا که موسیقی زبانِ دل را دلنوازانه درمیدانِ شعر بنوازد. درشعر هاشمی صنعتِ تشخیص، استعاره، جناس و درجهاتی آشنازدایی ، تشبیه و پارادکس وجود دارد که این آرایه ها و بدیع ها درساختمانِ شعری این سُراینده نقشی سازند و باینده دارند و درهمین شعرشما با بلوغِ تابستان مواجه هستید که دررگ های عاشق چون شعر می¬جوشد و یا بی عشق شاعر مانند گنجشکی است که تمامِ فصل ها به روی تمام شاخه ها تا صبح گریه سر می¬دهد . دیگر نکته کارکشیدن از دالِ کلمات درجهتِ نیل به مدلول کلمات است که دربافت و معنایی بلند این روند نمایان می¬شود چرا که وقتی می¬گوید:« ای خیال های پرواز کرده از من!/ درکدامین دیار آشیانه ساخته اید و یا با این حافظه ی سرگردان ، به کدام آشیانه باز گردم.»درواقع شما با صنعتِ تشبیه و بسامد ِخیالی تصادم دارید که شاعر به خوبی در شعرش تعبیه و لحاظ کرده است. ضمن این که علاوه بر دیالوگ های عاشقانه منِ اجتماعی و گفت و گوهای اجتماعی نیز درشعر شاعر با زبانی هنرمندانه و شاعرانه دیده می¬شود از این رو که، درد و دردمندی عشق از عواملی است که درزندگی شاعر گویا زیستی زیست مندانه دارد به طوری که تبدیلِ به حضوری نمایان و شایانِ درشعرشان شده است . اصولاً هنرمندآمال و امیال و آرزوهای برباد رفته خودش و حتا جامعه را در قابی هنرمندانه می¬نویسد و تابعِ تجارب خویش و البته فرزند زمانه و افکار و آراء و آداب خویش هم هست. بانمونه ی ذیل: مرا پیچکی!/ که برپای یک فرضِ محال/ پیچ خورده¬ام/ ازاندامِ دلتنگی ها که بالا می روم / سپیدِسپید/ همرنگ یاس می¬شوم/ با زمزمه های آویزان از لب/ شعری شده¬ام/ پیچ درپیچ/ حافظه ام گیج ازسایه های سردرگم/ بی وقفه تو را بردوش می¬کشم!/ مشتِ احتمال را که باز می¬کنم/ عطر تو را می پراکند.../ مرا بخوان / ای امیدِ محال. چند گانگی معنا و چند صدایی دراین شعر نمود دارد چرا که سُراینده با استفاده از صنعتِ استعاره به دنبالِ زبانی استعاره مند است و تشبیهات ناب و بسامدِ خیالِ تاب از عناصری اند که استتیکِ زبانِ شاعر و استایلِ فرمِ شعر را زیباشناسانه تر جلوه می¬نُماید. از اندامِ دلتنگی ها بالارفتن یک خلاقیت ناب است و امیدِ محال نوعی آشنازدایی و پارادکسیکالِ معنا محور که دراین شعر و سایرِاشعارِ هاشمی کم و بیش دیده می¬شود. صنعتِ واژه گزینی به جای تکرارگزینی و استفاده از صنعتِ جناس و واج آرایی از عمده صفاتِ دیگرِشعرهاشمی اند که دراشعارش برجستگی دارد و می¬توان گفت شاعری است با امضای خودش درپای برگ های شعری اش که نشان از هویتِ شناسنامه شعریشان دارد. شاعری کوتاه سُرا با اِلِمان های صنعتِ ایجاز و تضاد هم هست چه این که به شرح ذیل چنین چُنان ها را می¬سُراید: آنقدرکوتاهآمدیم/ که هستی مان آب رفت!/تا جایی که دیوارها/ دربرابرمان قدرکشیدند! اصولاً هستی آدم ها دربُعدِ فلسفی آن، قد و قواره¬ای بلند دارد و نامیراست اما سُراینده ازصنعتِ آشنازُدایی استفاده می¬کند و با بهره گیری ازصنعتِ ایجاز می¬خواهد با کلماتی کوتاه معانی بلندی را خلق نماید. موهایم چه سپید بخت است!/ مثل من/ که غمنامه ی سیاهِ قرن را می¬نویسم. خودپردازی به جوارح خویش درقالبی هنرمندانه و تکنیکال. دیالوگی چند جانبه با کلماتی کوتاه دربافتی بلندکه هوشمندی خواننده را هوشمندانه به وجد می¬آورد. سُراینده ابتدا از موهای سپید بخت خودش می¬گوید و بعد منِ شخصی خودش را به میان می¬آورد که غمنامه ی سیاه قرن رامی¬نویسد. ایجادِ رابطه ای صمیمی و قلبی دربین کلمات و استفاده ازمراعاتِ نظیر که گفتگومندی کلمات را درشعر دو چندان می¬کند! دراشعار این مجموعه شما با نوعی فرآیند واحدِ فکری تصادم دارید که به قطارِشعر شاعر کمک کرده تا که برریل آگاهی و خیالی واحد و رونده و فرآرونده درحرکت باشد. کلامِ همراهِ با کلامیّت این که روح انگیز هاشمی ذاتاً شاعر است و ذوق و شوقِ خیال گون آن به سهمِ خویش دربدیل ها بی بدیل است و نهان بینی شعرش به دنبالِ ایجادِ نوعی جهان بینی عاشقانه – اجتماعی است که این مهم با بسامدِ خیال و استفاده ازصناعاتِ ادبی به خوبی تعبیرمی¬شود ضمن این که زیست اجتماعی آن با زیستِ فکری شهر شیراز که شهری شعرخیز و شورانگیزمی باشدکلافی عتیق و عمیق خورده است اما برای بهتر شدن زبان شعر می¬توان به یک جهان بینی دیگری هم دست یافت . شعر یک ساحتِ مستقل ندارد و با تغییر زمان و مکان لباسِ آن تغییر می¬کند لذا برای تغییرجهان بینی بایستی ابتدا فرهنگِ مطالعه را دردستورِکار قرار داد و دوم از تجربه ی تقلیدی گذرکرد و به تجاربی تحقیقی دست یافت و اصولاً با گزینش کلماتِ جدید درشعر می¬توان به چینش، دانش، بینش و منشِ دیگری درزبانِ شعر دست یافت. جهان پُر ازکلمات است و برای رسیدنِ به جمله ی خویش می¬توان با دستِ زُمختِ اشاره انتخاب کرد . پیشترها و بیشترها را می¬نویسیم و می¬سُرائیم تا که بیش از پیش پیروز باشیم.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۹۹۰ در تاریخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد شریف صادقی
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۴۴
        درود. بسیار عالی ممنون از متن شما و معرفی خانم روح انگیز هاشمی. ان شا الله سعادت داشته باشم بیشتر از ایشان بخوانم.
        عابدین پاپی(آرام)
        عابدین پاپی(آرام)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۳
        ممنون مهربان . درقلب منی
        ارسال پاسخ
        عابدین پاپی(آرام)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۴
        خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۳۸
        درود بهره گرفتیم سپاس
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1