سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 4 تير 1403
    18 ذو الحجة 1445
    • عيد سعيد غديرخم، 10 هـ ق
    Monday 24 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۴ تير

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      سرنوشت یک سوال .......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      ارسال شده توسط

      محمدرضا آزادبخت

      در تاریخ : ۷ روز پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۸ | نظرات : ۱۴

      این یک سوال نیست که بخواهی جواب آن را به احتمال زیاد به کشمکش سکوتت بیاوری 
      به نحوی غیر موجه برای من روشن تر از هیجانت یک ماه سر عیش خطای خود باش 
      به اندازه کافی آیا مجرم دل خویش نبوده ای گاهی عقده از دلت که بر می خیزد بدون شک آدم تازه ای می شوی 
      دل تپنده ات را کنار بگذار وبرای من روشن تر از یک سوال پتکی بر سرم فرود بیاورگاهی جمجمه چندین سال را در اعماق خاک وجودش را به اندازه فهم تو رستاخیز یک سوال می کند 
      پیداست مهربان تر از یک رنجشی 
      پیداست تاب نخورده سرت نقاب چهره ات را می سوزانی 
       
      آنقدر گسیخته وار سرت را دور دستت نچرخان
      گاهی به تفصیل شبیه آدمی می شوی که تمام نوشته هایش را در سند دیوانگیش می نگاشت 
      گاهی به شرح ناکافی می خواهی متقاعد شوم که احساس صحنه آخر این تله دیوانگی باشد به تردید صبح روز بعد از قبل خود تحمل پنجره ها را آه کشان مشتاق غروب محاط شده همه چیز مجهول خود می کنی 
      پرسه می زنی در صبح وقتی سوال پشت سر هم پونه ها را به سمت جنون باغچه می کشاند 
      دلداده رویای واکس زده می شوی آنچنان که برق از سرت نپردهمه را مقصر روی میز یادداشت خود در جمله ای ناخوش وبا لحنی به ظاهر اندیشناک در لبخند توهم بر آمیز خود می کنی 
      ناگهان سرنوشت یک سوال تمام بدنم را می لرزاند آری می لرزاند 
      با احترام استاد محمدرضا آزادبخت 
      تقدیم به هیئت منصفه احساس پس از قرائت سوال و سرنوشتش 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۸۲۲ در تاریخ ۷ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      ۷ روز پیش
      خندانک
      درودبرآزادبخت واندیشه های متفاوتش خندانک
      قلمتان نویساتر خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بانو عجم ممنونم
      ارسال پاسخ
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      ۷ روز پیش
      درودبرشما
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد رحیم زاده ممنونم
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      ۷ روز پیش
      سلام استاد
      زیباست
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      په کو سوال؟
      محمدرضا آزادبخت
      ۷ روز پیش
      درود استاد نظری ممنونم اول جمله گفتم سوالی در کارنیست توتله فریب افتادی
      آذردخت شرقی(آذر دخت)
      ۷ روز پیش
      به اندازه کافی آیا مجرم دل خویش نبوده ای
      عرض ادب
      درود بر شما
      دقیقا وقتی دنبال مقصری اعماق وجدت نجوایی می گوید مقصر خودت بودی حالا تو هی انکار کن
      موفق باشید و سلامت زیبا بود
      🌸🌱🌱🌱🌸
      محمدرضا آزادبخت
      ۷ روز پیش
      درود بانو آذر دخت ممنونم
      محمدرضا آزادبخت
      ۶ روز پیش
      درود جناب افشاری ممنونم
      آوا     صیاد
      ۶ روز پیش
      درود اگر سوال نیست پس چیست
      آوا     صیاد
      ۶ روز پیش
      یافتم سرنوشت سوالی است که پرسیده میشود ودرنهایت یا جواب دارد باندارد پس جواب سوال است که عاقبتی خوش دارد یانه
      محمدرضا آزادبخت
      ۵ روز پیش
      درود بنویس شبیه آوای من
      که پنجره ها به درستی مرگ رادریافته اند
      بنویس قلم شکوه تاریخ را به تمسخر گرفت
      از سمت کدام تاریکی انقلاب ستاره ها را
      ستر عفاف خود کرده ای
      برخیز آهای برخاسته شده از چنگال غوغا
      هوار بکش تنها تو می توانی
      جنگلها را بسوزانی
      جنیان با تو خبردار می شوند
      جنون هوای جنگل را تاریک نمود
      از سمت کدام مداد انقلابت
      پندار ستاره ها را عوض خواهد کرد
      از سمت پندار من
      تنها خورشید دلداده زمین خواهد شد
      تنها خورشید به سمت گندم زارها
      جنون آفتاب را وثیقه آب خواهد کرد
      گندم ها هنوز بوی صلابت آفتاب را دارند
      هوای خورشید به سر کدام سمت تو
      گرما رابهانه ی غوغای تو خواهد کرد
      صبر کن کمی صبور تر از برکه ها
      تنها امیدشان نفس در لابلای آفتاب است
      که قلبی را تپنده چشمان تو کنند
      خندانک
      مریم عادلی
      ۴ روز پیش
      سلام استاد آزاد بخت
      اثر ارزشمندتون رو خواندم
      بسیار عالی بود خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0