سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مختار شکری پور شاعر پاوه‌ای
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۷ | نظرات : ۰

        استاد "مختار شکری‌پور" شاعر، روزنامه‌نگار، عکاس، کارگردان، مستند ساز، مدیر فیلم برداری سینما و تلویزیون، منتقد و مترجم زبان و ادبیات کُردی، زاده‌ی شهریور ماه ۱۳۴۹ خورشیدی، در شهر نودشه، شهرستان پاوه‌ی استان کرمانشاه است.
        وی دانش آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی، از دانشگاه رازی کرمانشاه در سال ۱۳۷۸ است و عضو خانه‌ی کتاب و عضو انجمن نویسندگان و منتقدان خانه‌ی سینما نیز هست.
        ایشان کار در مطبوعات را از سال ۱۳۷۹ با نوشتن نقدها و انجام مصاحبه‌های سینمایی و تئاتری و نقدها و مصاحبه‌ها و مقالات ادبی آغاز کرد. 
        مطالب او در روزنامه‌های مختلفی از جمله شرق، همشهری، اعتماد، آزاد، ملت، اعتماد ملی، کارگزاران، همبستگی، تهران امروز، فرهیختگان و... چاپ شده است.
        وی به ترجمه‌ی شعر و داستان کُردی نیز مبادرت ورزیده و گزیده‌ای از شعر شاعران معروف کُرد را منتشر کرده است.

        ▪فیلم‌شناسی: 
        - مستند، بیوگرافی: در آستانه‌ی بامداد
        - مستند، بیوگرافی: پرواز در دایره حضور
        - مستند تاول‌های سرخ  
        و...

        ▪کتاب‌شناسی:
        - در این شعر برف می‌بارد
        - گورستان گل‌ها 
        - تو اینجا نیستی اما 
        و...

        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        [نوستالژی فصل‌ها] 
        تابستان
        با زنبیلی از توت می‌رسید و
        این پایانی بود
        بر جهنم سبز  
        که از سیزده بدر شروع می‌شد.
        مرداد می‌آمد 
        با خورجینی انجیر 
        آویزان بر شانه‌های مادرم.
        زرده‌وَل‌ها* 
        بر سیم‌های برق آواز می‌خواندند و
        مژده آمدن شهریور را می‌دادند 
        گلابی‌های به رقص آمده از نسیم نیز 
        چون لامپ‌هایی روشن 
        بر درختان می‌درخشیدند.
        پاییز 
        ناگهان با بادهای سرد حزن انگیزش سر می‌رسید و
        سطلی رنگ بر درختان می‌پاشید 
        و
        انارها 
        لبخندی سرخ به ما می‌زدند.
        پاییز هم بسته می‌شد 
        با قابی از درختان عریان در باد و باران و
        شاهو* با دستاری از برف بر سرش
        زمستان 
        با گونی از پنبه می‌آمد و 
        جامه‌ای سپید برای درختان می‌دوخت 
        سکوت همه جا را فرا می‌گرفت 
        حتی توپخانه‌ها را
        و ما در شب‌های سرد سکوت و برف
        با نجوای سگی با چراغ تیرک برق تنهای لای درختان
        به خوابی سپید می‌رفتیم 
        تا 
        تا 
        تا 
        بهار
        با انفجار توپی 
        سالی دیگر تحویل‌مان دهد!.
        --------------
        * زرده‌وَل‌ها، گونه‌ای از پرندگان مهاجر هستند که اوایل شهریور به باغ‌های کوهستانی منطقه می‌آمدند. 
        * شاهو هم نام کوهستان مرتفع‌ در غرب ایران است.

        (۲)
        [سرگردان میان پرانتزها] 
        پاک راهم را گم کرده‌ام 
        میان این همه راه
        رهایی را خلاص 
        و خلاصی را رها کرده‌ام 
        سر از سطرهایی بی‌کلمه در متنی خط‌خطی 
        درآورده‌ام 
        هجی می‌شوم
        در لابه‌لای همان سطرها 
        نه گوشی که در آن به ارتعاش در آیم 
        نه چشمی که مرا به مهمانی مردمک‌هایش ببرد 
        فقط چشم‌هایم را از حدقه در می‌آورند؟!
        کسی هم رد پایم را تعقیب نکرد 
        با آن همه تعقیب و تعقیب و تعقیبی که من کرده‌ام؟!
        انتهایم سرگردانی میان پرانتزهایی‌ست 
        که بسته‌اند مرا به تیرک‌های خیابان‌های این همه راه 
        راه‌هایی بسته میان همان پرانتزها.

        (۳)
        جوانه زدن زندگی و 
        آویزان شدن خاکستر مرگ 
        این است حقیقت سرنوشت!

        (۴)
        پاییز که می‌آید 
        با دلتنگی میان برگ‌ها قدم می‌زنی 
        با تنهایی قطره قطره می‌باری و 
        مه فرا می‌گیرد جنگل و کوهستان را 
        و تو 
        در آن ناپدید می‌شوی!.

        (۵)
        زمینی نبود 
        شکل پرنده‌ای تنها بود 
        در قفس تن 
        بی‌درنگ 
        به تنهایی دیگری پرواز کرد!.
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (صحرا)  

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۷۸۴ در تاریخ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1