شنبه ۳ آذر
رضا علیپور شاعر سقزی
ارسال شده توسط سعید فلاحی در تاریخ : شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۰:۴۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۱ | نظرات : ۰
|
|
آقای "رضا علیپور" شاعر آوانگارد، نویسنده و روزنامهنگار کردستانی زادهی سال ۱۳۵۶ خورشیدی، در شهر سقز، دبیر پیشین بخش کُردی هفتهنامههای سیروان و روژههلات در کردستان بوده است.
▪︎کتابشناسی:
- قاڵییەك دەناسم لە هەرچی گوڵیەتی ماندووە. [من قالیای را میشناسم که از همهی گلهایش بیزار است.] این کتاب جریانی متفاوت را در شعر كُردی ایجاد كرد.
- کراکه. (كڕاكه در زبان كُردی به معنای جمجمه انسان به كار میرود و شاعر تلاش كرده است تا در پنج اپیزود شعری بلند را به خوانندگان پیشكش كند كه جسورانه به كشف و آفرینش زبانی و معنایی مدرن دست یازیده است. - كتاب كڕاكه از سوی مركز چاپ و نشر گوتار و در شمارگان ١٠٠٠ نسخه بە چاپ رسیدە و طرح جلد كتاب اثر هنرمند نام آشنا؛ باسم الرسام است. - کتاب کراکه برنده جایزهی کتاب سال شعر استان کردستان در دومین جایزه ادبی کتاب سال کردستان در سال ۱۳۹۸ شده است.)
- پهراوێزی بیرکردنهوه [حاشیه اندیشیدن] - ۱۳۹۰. (این کتاب با نگاهی فلسفی به برخی از پدیدهها و مفاهیم حاشیهای همچون جاودانگی، ارتباط نویسندگان با واقعیت، جامعه و تاریخ، ایدولوژی و... پرداخته است. - این کتاب دربرگیرندهی حدود ۲۰ مقاله کوتاه در ارتباط با تعاملات فلسفی است که در ۱۵۰ صفحه و در تیراژ ۵۰۰ نسخه به چاپ رسیده است.)
و...
▪︎نمونهی شعر:
(۱)
[گاهی اتاقم پر از قایق میشود]
گاهی اتاقم پر از قایق میشود
کشتیها با بخار
در سرم
دود را بوق میزنند
باید جغرافیایی، اسکلهای، بادی دست و پا کنم
از متافیزیک حرف نمیزنم
به تاریخ، جغرافیا را بدهکارم،
به جغرافیا کابوسم را.
باید بگردم و دریایی دست و پا کنم
حتا در جیبهایی که لاابالیام میخواهند.
از متافیزیک حرف نمیزنم
از اسبهای بیبخارِ نیاکانی میگویم
که در خودم تصویبم میکنند
کاش من هم شما بودم.
گاهی جیبهایم پر از باد میشوند و
دارم در مناطق کوهستانی
دنبال دریا نه، لاشهی دریا میگردم.
(۲)
[من دقیقاً از پشت کوه آمده بودم]
من دقیقاً از پشت کوه آمده بودم
که درخت را بهشدت مریض شدهام.
تو ارمغان هیچ بازرگانی
حتا در جادهی ابریشم نبودی
وقتی که حریر را لهله میزدند.
آنها بهجای تو
کیسههای زر را به کوهستان ما آوردند
خوابهایم را طبق طبق در کیسههاشان تا کردند.
حتا کلمات را
کلماتم را در گودی زنگولهها چپاندند.
من به تو مبتلا شدم
وقتی عشق را به زبان مادریام زار میزنم
به لهجهام میخندند
از دامنههای ابریشم تا گردنههای سخت حریر
درخت را بهسادگی
و تو را بهسختی مریض شدهام.
قول دادهام
قبل از آفتاب
کاروان را بهشدت و عشق را بیلهجه بمیرم
من به پشت کوه برگشتهام.
(۳)
مربعی بگذار
رویاش بنشین
به لورکا فکر کن
اسپانیا
یعنی
گاو...
گردآوردی و نگارش:
#زانا_کوردستانی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۶۴۵ در تاریخ شنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۰:۴۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.