استاد "بهندی علی" (بهندی عهلی) شاعر، نویسنده و روزنامهنگار کورد، زادهی ۶ اوت ۱۹۶۳ میلادی در شهر سلیمانیه است. وی مدتی از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ ساکن آلمان بود و مجدد به سلیمانیه برگشت.
وی صاحب امتیاز مجلهی ادبی و هنری کرێکاری بود.
(۱)
در میان سفتترین پوسته
مغز گردوی چرب و شیرین
منتظر رسیدن است...
اگر که رهایی را نفهمد
خود پوسیده میشود.
(۲)
مردی در راه کسب لقمهای نان،
کولهای پر از نان،
مرگی از برای نان،
این شناسنامهی کولبر است،
که مرز مابین زیستن و مرگ را طی میکند...
در مرزهای آلوده به مینهای مرگآلود
که مانند کمربندی میانهی سنگ و صخرههای یک سرزمین را قفل کرده است.
(۳)
در آن هنگام که کارتنی،
به خانه و رختخواب،
به شناسنامه و سرزمینت تبدیل میشود!
نان به بزرگترین کتاب آسمانی مبدل میشود.
(۴)
جنگ که عطسه کرد!
بچهها، فرشتههایی بیپر و بال شدند و
پر گشودند،
به پرواز در آمدند
به سوی عرش خدایی که
مست و خوابآلود و بیخبر بود
از فریاد و غم و غصهی مردمان آواره!!!
(۵)
مردانه رودرویم بایست
و وجود مالامال از نفرتت را
بر سر و رویم خالی کن!
اینگونه احترامم را نگه داشتهای
تا اینکه به دروغ بگویی: دوستت دارم!
(۶)
دردا و دریغا از تلخی تو، ای نان!
شیرینی زندگانیام را گرفتی و
شیرین نشدی...
(۷)
نه هر جایی مکانم باشد و
نه هر لحظه فرصتی دارم...
چه بد سلیقهست زندگی
که هر لحظه و هر جایی را
به حساب عمرم محاسبه میکند!.
شعر: #بهندی_علی
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی