سروش_رباعی یا تازه رباعی
(شاخه های سروش_1)
گونه ی شعری سروش، تنها قالبی جدید در شعر فارسی نیست بلکه مجموعه قالب هایی با تنوع زیاد است که از شعر سنتی تا شعر نو، متغیر و در کُلیت خود، آمیخته ای است از هر دو شیوه ی سنتی و نو و البته با هویتی جداگانه به نام شعر پیشرو.
پیش تر، گفته بودیم که گونه ی سروش، زیرگونه های (بالفعل و بالقوه ی) فراوانی دارد و برخی را معرفی نموده بودیم.
اکنون به معرفی سروش_رباعی یا تازه رباعی می پردازیم و پیش از آن، یادآوری می کنیم که شعر سروش، شعری است دارای ویژگی هایی از جمله گرایش به آرایه های ادبی، نگاه و پردازشی تازه و بویژه دارای پایانی متفاوت و برجسته.
سروش_رباعی یا تازه رباعی، زیرگونه ای از گونه ی شعری سروش و به عبارت دیگر، قالبی تازه از مجموعه قالب های سروش است که نوآوری و تدوین آن به همت جناب استاد سعید عندلیب، از شاعران پیشکسوت خراسان جنوبی بوده و در همان موج نخست معرفی و تثبیت این قالب تازه ی شعری، دست کم بیش از صد و پنجاه سروش_رباعی یا تازه رباعی به طبع تقریبا بیست شاعر و بیش از همه، خود جناب عندلیب، سروده و منتشر شده است.
همچنين هر دو نام تازه رباعی و سروش_رباعی را جناب سعید عندلیب برای این قالب شعری انتخاب کرده و آن را جزئی از شعر پیشرو دانسته اند؛ البته این قالب شعری_که ترکیبی از رباعی و سروش (و بیرون از قالب بسته ی رباعی سنتی اما شبیه به آن و قالبی تازه از مجموعه قالب های سروش) است_ در تعریفی که جناب عندلیب ارائه داده، از هر نظر بجز مصراع پایانی متفاوت، همانند رباعی و در مصراع متفاوت و برجسته ی پایانی، میراث دار همه ی قالب های سروش است و قالبی در شکل سنتی از مجموعه قالب های سروش به شمار می رود .
نکته ی دیگر، این که: در رباعی، مصراع های اول، دوم و چهارم همقافیه اند اما مصراع سوم به دلیل مقدمه سازی برای مصراع چهارم، معمولا بدون قافیه می آید اما در سروش_رباعی، معمولا سه مصراع نخست، همقافیه اند تا حداکثر تفاوت با مصراع غیر قافیه مندِ پایانی (یعنی مصراع چهارم) فراهم شده، در مصراع چهارم، برجستگی پایانی به نحوی شایسته برقرار شود.
مطلب دیگر، این که: با انعطاف پذیری و ایجاد تنوع در قالب سروش_رباعی می توان به قالب سروش_رباعی باز هم دست یافت به گونه ای که پایه ی کار، همچنان سروش_رباعی است اما در مواردی مانند خروج ملایم از وزن اصلی، کوتاه و بلندی مصراع ها و... تنوع پذیری به کار می رود.
نمونه هایی از تازه رباعی یا سروش_رباعی (در همان شکل اصلی و سنتی که جناب عندلیب و همراهان شان به کار برده اند):
تازه_رباعیها ۳
(۵۵)
مرده ست تمام آدمیّت در ما
ای شیخ ! بخوان نماز میّت بر ما
در نار جحیم یخ زدیم از سرما
ما منجمدانِ عصر یخبندانیم
سعید_عندلیب
(۵۶)
ما شبزدگان جاهل شبروزیم
آشوبگران سفله ی پفیوزیم
جمهوری داعشیم و جنگافروزیم
هرجا که خرابی است از دولت ماست
سعید_عندلیب
(۵۷)
ای محفل تو ستاره باران هم شب
ای همسفرتو دوستداران همه شب
با تو نفس گرم هزاران همه شب
دلتنگی ما حکایت تنهایی ست
امیر_دادویی
(۵۸)
آهسته و خانهخانه میآید مرگ
تا بردنِ دانهدانه میآید مرگ
هر روز به یک بهانه میآید مرگ
هشدار ! یهوییات بفرما نزند
سعید_عندلیب
(۵۹)
موجم که نديم شور دریا شده ام
از بستر بی نوایی ام پا شده ام
من را زده ام کنار تا ما شده ام
اینها همه اعجاز جنونی سبز است
معصومه_سعید
(۶۰)
امروز گلم ! چه قدر زیبا شدهای
شایسته ی صد گونه تماشا شدهای
احساس بهار در دل ما شدهای
صد نغمه ی عندلیب ارزانی تو
سعید_عندلیب
(۶۱)
با شبنم و شور و نور همرنگ شدم
چرخیدم و در سکوت آهنگ شدم
با نغمه ی بلبلان هماهنگ شدم
گفتم که یقین موعد دیدار شماست
معصومه_سعید
(۶۲)
یک عمر برای دوست دلتنگ شدیم
بازیچه ی روزگار دلسنگ شدیم
در عشق شما زلال و بیرنگ شدیم
یک بار پیامکی ندادید به ما
سعید_عندلیب
(۶۳)
پرواز پرنده را که بالی کافی ست
از قهوه ی شاعرانه فالی کافی ست
در عشق نجیبانه خیالی کافی ست
با خاطره ها چه عالمی دارم دوست
معصومه_سعید
(۶۴)
ما را که فقط بوی خیالی کافی ست
از جنگل عاشقی نهالی کافی ست
از باغ بهشت سیب کالی کافی ست
آدم بشوم اگر تو حوا باشی
سعید_عندلیب
(۶۵)
چون ابر بتاز کلّ ایرانم را
زاهواز بگیر تا به گیلانم را
سیراب بکن شعر خراسانم را
تا باغ غزلهام شکوفا بشود
سعید_عندلیب
(۶۶)
هر چند که یاد من فراموش شماست
دل در هیجان و تپش و جوش شماست
دنیای من آن محبس آغوش شماست
ویرانیِ از عشق عجب می چسبد
شهره_روشن
(۶۷)
دل نغمه ی عندلیب خاموش شما
خنیاگر بزم شب آغوش شماست
شیرازِ شراب هم قدحنوش شماست
چشم گل تان بهار سرمستی ماست
سعید_عندلیب
(۶۸)
خورشید ِ شکوفای حیاتم ، مادر
گنجینهی نور ِ شبِ ماتم ، مادر
از بند ِ جهان راهِ نجاتم، مادر
یارب تو نگهدار ِ دل ِ پاکش باش.
فرشته_تشکری
(۶۹)
تازه_رباعی
اعجاز غزلسرودنم چشمانت
احساس نجیبِ بودنم چشمانت
انگیزه ی پرگشودنم چشمانت
بی چشم تو عندلیبِ بیبال و پرم
سعید_عندلیب
(۷۰)
گلسرسبدِ علایقم چشمانت
راز همه ی حقایقم چشمانت
رهیار همه دقایقم چشمانت
یعنی که نگاه توست جاری در من
سعید_عندلیب
(۷۱)
تازه_رباعی
آیینه ی مهر دلبران چشمانت
همرنگ نگاه آسمان چشمانت
اعجاز خدای مهربان چشمانت
رخصت بده تا فدای چشمت بشوم
سعید_عندلیب
(۷۲)
هشدار ! که این نگار صاحب دارد
این دلبر گلعذار صاحب دارد
آهسته بزن کنار ، صاحب دارد
دستهگلِ باغ عشق بیصاحب نیست
سعید_عندلیب
(۷۳)
تازه_رباعی
زیبا و متین و نازنینی بانو !
مهتابی و مهرآفرینی بانو !
انگیزه ی شعر آتشینی بانو !
مهر تو نگین حلقه ی اقبالم
سعید_عندلیب
(۷۴)
خورشید ز پشت کوه برخاست که ! من
مرغ سحری بال و پر آراست که ! من
سرو از ته باغ کرده قد راست که ! من
هر یک به زبان حال می گفت : سلام
ابراهیم_اشراقی
(۷۵)
مرغ سحری بال بیاراست، بیا
این عشق همیشه پاک و برجاست، بیا
یعنی که دلم باز تو را خواست، بیا
از من به شما و حضرتِ دوست سلام
آشفته_گیلانی
(۷۶)
محبوبه ی شب ، این گل شببویم رفت
از دشت نگاههام آهویم رفت
از جنگل عشق سرو دلجویم رفت
حالا شده عندلیب غمخوان بهار
سعید_عندلیب
(۷۷)
از دشت غزل هنوز هم آهوهات
آبشخور زندگیست این سوسوهات
انگار که لب نهاده بر بازوهات
شاید که شفا گرفت قلب شاعر
امیر_دادویی
(۷۸)
در قلب و خیال و جان من جا خوش کرد
در ذوق غزلنشان من جا خوش کرد
در حلقه ی بازوان من جا خوش کرد
بانوی غزالچشمِ صحرای غزل
سعید_عندلیب
(۷۹)
چشمان شما دو برهآهو دارد
آهوبچگانِ پر هیاهو دارد
دو قاصدک نگاهِ جادو دارد
شمشادِ قد سرو شما را عشق است
سعید_عندلیب
(۸۰)
چشمش چشمش بلای دلها چشمش
بین همه قصه های دنیا چشمش
انگیزه ی خواب بود و رویا چشمش
هرچند که مرده شور چشمش را هم
امیر_دادویی
(۸۱)
یک باور نانجیب ، یک وحشت شوم
تصویر شبی غریب و وحشی بر بوم
حد بر سر و دوش دختری نامحکوم
فریاد " زن و زندگی و آزادی"
سعید_عندلیب
(۸۲)
دست از جگر خونشده بردار رفیق !
برخیز و بیا به مهر بگذار رفیق !
بر زخم دلم مرهم دیدار ،رفیق !
این قدر نباش خوب من ! بداَخلاق
سعید_عندلیب
(۸۳)
ای سینه ی من تیر غمت را آماج !
وی داده به ناز چشم تو نرگس باج !
بر هستی ما که زدهای چوب حراج
ای دستمریزاد ! دمت گرم ای عشق !
سعید_عندلیب
تازه_رباعی
سروش_رباعی
شعر_پیشرو
طیب الله
گستره ی سروش اوسع باد
باری هوشمندی نیکی است و رباعی را در ساحت سروش بومی سازی می نماید
بنده از اول بهمن به محافل آمدم و چندی بعد زبان به سخن گشودم لیک جنابتان مدتی ظاهرا تشریف نداشتید
با تاخیر میلاد سروش را تبریک عرض می کنم
سپاس