سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خلیل مختاری نیا شاعر بیجاری
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ ۰۶:۲۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۹ | نظرات : ۱


        آقای "خلیل مختاری‌نیا" شاعر شاعر ترک‌زبان، کردستانی، زاده‌ی شنبه ۵ تیر ماه ۱۳۵۵ خورشیدی، در بیجار است.
        ▪︎نمونه شعر فارسی:
        (۱)
        [سقف درد] 
        باور کنید آبادی ما سقف دارد
        اکسیژن خردادی ما سقف دارد 
        ما بال و پر داریم و اما آسمان نه 
        مثل پرستو شادی ما سقف دارد
        دیوار باغ سیب‌ها کوتاه و کوتاه
        آلونک مردادی ما سقف دارد
        آهسته با باران پدر می‌گفت چشمش:
        شکر خدا هم شادی ما سقف دارد
        آلاله‌ها از قلب ما الگو گرفتند 
        کی درد مادرزادی ما سقف دارد؟
        ای دوستان دریا فقط دریای ما نیست 
        امواج‌های بادی ما سقف دارد
        ما برج میلاد و پل خواجو که نیستیم 
        باور کنید آزادی ما سقف دارد 
        حتی تمام خنده‌های کودکانه 
        در خواب‌های عادی ما سقف دارد
        از خشکی لب‌های گندمزار مادر
        فهمیده‌ام که شادی ما سقف دارد.

        (۲)
        [دیوارهای نبودن‌هایت] 
        من 
        از تمام دیوارهای جهان 
        بالا رفته‌ام
        هیچ دیواری بلندتر از نگاه تو نیست 
        که نیست 
        دانه‌هایی را که 
        از انارستان چشمانت بیرون زده‌اند 
        تاوان کدامین پاییز شیرین من و اشعار من است 
        ماه من!
        مردم فکر می‌کنند 
        قندهای نگاهت 
        همان سیبی‌ست که 
        جاذبه آدم را به هم می‌زند 
        ولی من 
        نگاه‌های تو را
        همان باران پاییزی می‌دانم که 
        شیرینی انارهای جهان را
        در رگ‌های سرخ آبادی
        به تلخی می‌کشاند 
        رویاهای دیوانه‌ام را که 
        سر می‌کشم 
        می‌رسم 
        به سرزمین قندهای وحشی 
        با اکسیژن‌های دم‌بخت 
        با چشمه‌های باکره
        با
        دیوارهایی از نبودن‌هایت 
        که باید...

        (۳)
        [پائیز تروریست] 
        حس غریبی توی چشمم لانه کرده
        حس تروریستی که میلش انفجاری‌ست  
        باور کنید پائیز شبیه داعشی‌هاست 
        می‌ترسم از فصلی که فکرش انتحاری‌ست.

        ▪︎نمونه شعر ترکی:
        (۱)
        [من یاندیم قونشو باخدی]
        یاغیش آلتیندا بیر گون دایاندیم قونشو باخدی
        آلاو دوشدو جانیما من یاندیم قونشو باخدی
        یول گوزله دیم بولودلار چئکلسین آی گورکسون
        بولودلانیب هر آخشام، تالاندیم قونشو باخدی
        اوره ک بوتون جارلاشدی مصرین یولون سپورسین 
        کنعان کیمین غم اوسته قالاندیم قونشو باخدی
        یاغیش یاغیب یاغار کن ایسلاندی ائنتظاریم 
        قنوت الده اوت ایچره یوباندیم قونشو باخدی
        یارگئتدی من دایاقـسیز دولوب بوشالدیم هرگون
        گودن یئره بولود کیم جالاندیم قونشو باخدی
        چئتیرسیز عاشیق اولماق، چتیندور چوخ ولی من 
        یاغیش آلتیندا قانه بویاندیم قونشو باخدی
        ققنوس کیمین گوزونده آلاو لاندیم کول اولدوم
        یئنگیشدن اوز کولومدن یاراندیم قونشو باخدی
        ◇ برگردان:
        روزی زیر باران ایستادم و در حالی‌که همسایه‌مان نگاه می‌کرد و این نگاه کردن شرری به جانم انداخت در حالی‌که نگاه همسایه نظاره‌گر این سوختن بود.
        منتظر بودم تا ابرها بروند و ماه آفتابی شود در حالی‌که هر غروب دوباره هوای دلم ابری می‌شد و همسایه نگاه می‌کرد.
        تمام دلم آماده جارو زدن راه مصر بودند ولی غم در چشمان کنعانی‌ام تلمبار شد و همسایه نگاه می‌کرد.
        در حالی‌که باران می‌بارید و انتظارم خیس آب بود و من در میان آتش بودم و همسایه همچنان نظاره‌گر قنوت چشمانم و دستانم بود.
        همسایه رفت و من مانند ابر مدام پر می‌شدم و خالی می‌شدم و همچون مه از زمین به طرف آسمان بخار می‌شدم.
        بدون چتر عاشق شدن کاری سخت و طاقت فرسا است ولی من شبی بدون چتر در زیر باران به خون خود غلطیدم و همسایه نگاه می‌کرد.
        و مانند ققنوس در چشمانش خاکستر شدم و دوباره از میان خاکسترم سر برآورده و زنده شدم در حالی‌که همسایه همچنان نگاه می‌کرد.

        (۲)
        [آی ناری ناری ناری]
        آی ناری ناری ناری
        نار فقط ساوه ناری
        گور، کیمین دوواریندا
        یازمیشام یادگاری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        دولان گل منه ساری
        منی بوردا اکیبسن 
        کیمین اولوبسان یاری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        گورورسن اوغلانلاری
        ساپ سالیب قاش آلیرلار
        کور قالسین روزگاری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        تئل ساری تاراق ساری
        بو اوزون ساچلاریوی
        سن تاری منده تاری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        گل گئدک چایا ساری
        من کی سنه چاتمازدیم 
        ساریرسان منی ساری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        اوزونده جوت خال واری
        سنسیز او قدر آغلادیم 
        آپاردی سئل تالواری
        ◇ برگردان:
        نار یعنی انار و اسم دختر (ناری) نیز می‌باشد:
        آی ناری ناری ناری
        انار فقط انار ساوه
        ببین تو دیوار چه کسی 
        نوشته‌ام یادگاری
        ***
        آی ناری ناری ناری
        همه جا را می‌گردی و آخر سر به طرف من می‌آیی 
        در حالی که مرا اینجا کاشته‌ای
        یار چه کسی شده‌ای؟
        ***
        آی ناری ناری ناری
        آیا پسرها را می‌بینی؟
        با نخ انداختن تو صورت خودشان ابرو می‌گیرند 
        الهی که روزگار خراب بشود!
        ***
        آی ناری ناری ناری
        گیسوانت طلایی و شانه‌ات نیز طلایی 
        گیسوان دراز و طلایی‌ات را
        هم خودت شانه می‌زنی و روزی هم من.
        ***
        آی ناری ناری ناری
        بیا به طرف رودخانه تالوار برویم 
        ما که به همدیگر نخواهیم رسید 
        پس اگر می‌خواهی مرا دست بیندازی دستی بینداز.
        ***
        آی ناری ناری ناری
        صورت زیبایت یک جفت خال دارد
        در هجران تو آنقدر گریه کرده‌ام
        که رودخانه تالوار را سیل چشمانم برده است.

        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (رها) 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۴۰۱ در تاریخ سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ ۰۶:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مهدی عبدلی حسین آبادی

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        نقدها و نظرات
        مهدی عبدلی حسین آبادی
        سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ ۱۵:۴۴
        درود بر شما خندانک
        زیبا سرودید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2