سه شنبه ۱۵ آبان
سعید میرهادی شاعر تهرانی
ارسال شده توسط لیلا طیبی (رها) در تاریخ : شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲ ۰۲:۳۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۹ | نظرات : ۱
|
|
زندهیاد "سعید میرهادی" شاعر و نویسندهی ایرانی، زادهی ۲۷ ماه مه ۱۹۴۷ میلادی، برابر ۵ خرداد ۱۳۲۶ خورشیدی، در تهران در یک خانواده ارتشی است. به اصرار پدر برای تحصیل در رشته فنی در سال ۱۹۶۵ به آلمان اعزام شد که هرگز به این خواست پدر تن در نداد و برعکس به صفوف دانشجویان مبارزه ایرانی در مونیخ که در کنفدراسیون جهانی فعالیت میکردند، پیوست؛ و وارد سیر مبارزات دانشجویان ایران و آلمان بر ضد شاه شد.
او یکی از شناختهشدهترین چهرههای ایرانی در عرصهٔ ادبیات معاصر آلمانیزبان بود. خوانندگان فارسیزبان او را چندان نمیشناختند، اما در میان آلمانیزبانها، با اسم «سعید»، مخاطبان بسیار و جایگاهی ویژه داشت.
سعید در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ معاون انجمن قلم آلمان بود؛ سپس از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ رئیس انجمن قلم آلمان بود و همچنین مدتی در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ نمایندهٔ کمیتهٔ نویسندگان زندانی بود که رسالت خود را حمایت از نویسندگان تحت سرکوب در جهان میدانست.
از او ۲۱ مجموعه شعر به زبان آلمانی به جا مانده است. عشق و تبعید، معنویت و مرگ درونمایههای آثار ادبی سعید بودند.
وی به جوایزی از جمله مدال گوته، جایزه ادبی مونیخ، جایزه ادبیات تبعید هایدلبرگ، مدال هرمن کستن انجمن قلم آلمان (۱۹۹۷)، جایزهٔ آدلبرت فن شامیسو (۲۰۰۲)، جایزهٔ فریدریش روکرت (۲۰۱۶) و “نشان شایستگی جمهوری فدرال آلمان” دست یافت. یوآخیم گاوک، رئیس جمهور پیشین آلمان، هنگام اعطای نشان شایستگی به سعید، از او به عنوان یک «واسطه فرهنگی» تجلیل کرد.
سعید میرهادی در دوران فعالیت ادبی خود هم شعر نوشت و هم نثر. او حدود سی کتاب نوشت، نهتنها برای بزرگسالان که حتی برای کودکان. همچنین نمایشنامههای رادیویی نیز در کارنامهٔ ادبی او به چشم میخورد.
ایشان در نخستین ساعات روز شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰، در سن ۷۴ سالگی بر اثر عارضهی قلبی در شهر مونیخ در جنوب آلمان درگذشت.
▪︎نمونهی شعر:
(۱)
نامت را فریاد بزن
بلند و محکم، زیرا اینجا
در بازار بردهفروشان
کسی که ساکت است
حراج میشود.
(۲)
لبخند تو
به بلندای زبور
در فصل تبعید
چشمان تو
به وسعت افق
آسمانِ به وطن بازگشتگان.
[برگردان: خسرو ناقد]
(۳)
هر جا که بمیرم
در آنجا
بیگانهای بیش نبودم.
(۴)
مثل ماهی تنگ
با آب تیره
گمان میکنم در مدیترانهام
...
بعضی موقعها
به آب بوسهای میزنم
و باور میکنم زندهام.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۱۴۱ در تاریخ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲ ۰۲:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.