استاد "نصرالله عسگری"، شاعر لرستانی به روایت شناسنامه، در ۱۹ فروردین ماه ۱۳۴۷ خورشیدی (اما به درستی در ۲۷ اسفند ماه ۱۳۴۸) در روستای قلعه جهانگیر در شهرستان دورود، پا به عرصهی هستی گذاشت.
ایشان دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه دورود است.
اوایل دههی شصت با همراهی برخی دیگر از شاعران، انجمن شعر دورود را در کتابخانهی عمومی آن شهر، فعال کرد و در همان سالها نیز عضو انجمن ادبی بروجرد بود. همچنین در سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵، عضو فعال انجمن ادبی صائب اصفهان بوده است. از سال ۱۳۶۸، تا ۱۳۷۵، عضو و مسؤول برخی از انجمنهای ادبی کرج و تهران نیز بوده است. از سال ۱۳۷۵ و همزمان با بازگشتاش به دورود، تاکنون، عضو هیات مدیره و عادی انجمن ادبی حافظ دورود هست.
در سال ۱۳۷۶ با همکاری نُه تن از شاعران معاصر، دفتر غزل "در سایهی غزل" را منتشر کرد؛ که سهم ایشان در آن، نُه غزل بود. پس از آن نیز چندین کتاب مشترک از از جمله "غریب طوس"، ازو منتشر شده است.
سال ۱۳۸۶، نخستین مجموعه شعر مستقلاش با عنوان "فردا برای عاشقی دیر است" در تیراژ سه هزار نسخه، از سوی نشر شاهد منتشر شد و در سال ۱۳۸۷، از بین دهها اثر، به عنوان کتاب اول استان لرستان، انتخاب و معرفی شد. این کتاب شامل ۹۳ قطعه شعر در قالبهای مختلف است. اشعار این کتاب مربوط به سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۶ است.
اسفند ماه سال ۱۳۹۹، دفتر دوم اشعارش با عنوان "زندگی زیر چتر عشق"، از سوی نشر اورازان منتشر شد.
ایشان در سال ۱۳۹۰ در جشنوارهی سراسری شعر بسیج در استان سیستان و بلوچستان، مقام دوم بخش بزرگسالان را کسب کرد.
▪︎نمونهی شعر:
(۱)
وقتی به شعرم مینشینی، دوستت دارم
از بس قشنگ و نازنینی، دوستت دارم
معیار دلبر بودنی، دنیای احساسی
چون شعر حافظ دلنشینی، دوستت دارم
گرچه پریواری، پر از زیبایی خاصی
ای عشق دلخواه و زمینی، دوستت دارم
از تو گریزی نیست، دلبند و دلارامم
چون سرنوشتی بر جبینی، دوستت دارم
هرگز کسی در باورم، چون تو نخواهد بود
ای آن که بیشک بهترینی، دوستت دارم.
(۲)
تا نسیم مهر از موی رهایت میوزد
شور صد میخانه از سمت صدایت میوزد
من که شاعر نیستم، از عشق تو شاعر شدم
گاه گاهی شعرهایم در هوایت میوزد
آسمان لحظههایم مهر باران میشود
تا که یاد مهربان و دلگشایت میوزد
بیت بیت شعرهایم با هزاران شوق و ناز
میشکوفد در هوایت، هم نوایت میوزد
میشود سرزنده و پر شور جان عاشقم
تا که عطر دستهای آشنایت میوزد.
(۳)
به شور عشق، به زیبایی ترانه قسم
به سوز گریهی بیوقفهی شبانه قسم
به خنده خندهی مستانهات عزیزترین
میان بوسهی دلچسب و عاشقانه قسم
به شوق رستن گل از حصار گرمی خاک
به سبزهزار، به زیبایی جوانه قسم
به بیقراری دل در هوای دیدن دوست
به اوج حسرت و بیتابی و بهانه قسم
که دل اسیر تب عشق دلنشین شماست
به عشق، این غم زیبا و جاودانه قسم.
(۴)
جلوهگر شو، تا شود روشن جهانم بیشتر
ماه خوبم! کن مزین آسمانم، بیشتر
تا نروید لالهی داغ تو در صحرای دل
از خزان چادر به قلبم میکشانم، بیشتر
هر چه میبینم تو را با چشمهای عاشقم
میتراود تشنگی از هر کرانم، بیشتر
تا صدایم میکنی با لهجهی شیرین عشق
میرود تا آسمان آه و فغانم، بیشتر
با نگاه آتشینت، میشوم از خود برون
مینشیند داغ بر روح و روانم، بیشتر
هر چه نامت مینشانم بر لبم، رم میکنی
دوست داری من تو را از دل بخوانم، بیشتر
تا ابد با یاد و عشقت دلخوشم، آرام جان
شعلهور کن یاد و عشقت را به جانم، بیشتر.
(۵)
ای بوی بهار در نگاهت جاری
خورشید به رخسارهی ماهت جاری
تا آمدنت از سفر، ای خوبترین
ماندهست دو چشم من به راهت جاری.
(۶)
دلچسبترین غم جهانی، ای عشق
یک هدیهی ناب از آسمانی، ای عشق
تلخی و سرور و مهر، از جانب توست
ویرانگر و آرامش جانی، ای عشق.
(۷)
یک پنجره رو به نور و یک آینه شعر
یک سینهی پر سرور و یک آینه شعر
یک دلبر قند لب کنارت باشد
با صوت بنان و شور و یک عالمه شعر.
(۸)
نشسته دیو غم در ماه و سالم
و چون فوارهها، غرق زوالم
نپرس از حال و روز تلخم، ای عشق
کمی تا قسمتی ابریست حالم.
(۹)
شب است و باز باران خیالت
در این آبان، بهاران خیالت
ز دشت قلب من یکسر گذشتند
چه بیپروا، سواران خیالت.
(۱۰)
نه سرودن مجابم میکند
نه شب گریههای بیانتهایم.
بیشرارهای از عشق
ایستادهام
در مسیر سالهای بیبهار.
به سرخ گلی میمانم
که پر پر شدنش را
به شمارش معکوس
نشسته است.
آیینهای در برابرم میگذارم
تا ویرانیام را
به تماشا بنشینم...
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)