يکشنبه ۲ دی
وقتی لنگرود هست، من هم حضور دارم
ارسال شده توسط احمد پناهنده در تاریخ : چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۵۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۳ | نظرات : ۵
|
|
وقتی لنگرود هست، من همیشه حضور دارم
شاید دوستان با خواندن این تیتر یا عنوان چنین برداشت کنند که من خیلی خودخواه هستم و لنگرود را بر کاکل همه ارزش ها نشاندم.
در همین آغاز با صراحت چنین برداشتی را رد می کنم و می گویم کمی صبر کنید تا نگاهم را در این باره توضیح دهم.
لازم نیست یادآور شوم که زادگاه هر انسانی که در آن مکان یا محل و یا شهر دیده بر جهان مادی باز می کند، بسیار ارزشمند و دوست داشتنی است.
زیرا از وقتی که چشم باز می کند و در خاطره اش ثبت می شود، کوچه و پس کوچه های کودکی
همبازی ها
همزبانان
یاران
خویشان
دوستان
محیط گرم خانوادگی
و ارزش هایی از این دست است که در ذهن کودک نقش می بندد
حال این کودک بزرگ می شود
از زادگاهش خارج می شود
و بعضن جای جای جهان را مثل من چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و یا از روی تحمیل می پیماید و در آن مکان ها نفس می کشد تا نمیرد
اما هربار که در سختی ها و یا خوشی ها قرار می گیرد و یا با خود خلوت می کند،
یاد دوران کودکی و نوجوانی و جوانی اش میافتد که هویت او را شکل داده بود.
پس کوچک می شود
به آن دوران و به کوچه های کودکی و نوجوانی و جوانی اش قدم می گذارد
بازی می کند
قهر می کند
آشتی می کند
گریه می کند
می خندد
یا جوان می گردد و در کوچهها عاشقی برای دیدار یار و یا نفس کشیدن خیالش آه می کشد
و می شود همانی که در آغاز شکل گیری اش در زادگاهش بوده است
چرا؟
برای اینکه ریشه اش همانجا و در آن خاک فرو رفته است.
یعنی هویتش در آنجا شکل گرفته است
پس باید آنجایی باشد تا جاهای دیگر
اما آیا این نگاه به زادگاه ِ خود، معنی اش این است که آنجا را برترین ارزش تعریف می کند؟
باید پاسخ دهم خیر
این نگاه، نگاهی است که اکثریت ما به زادگاهمان داریم
حال چه در روستا باشد
چه پشت کوه باشد
یا شهر کوچک باشد
و یا شهر بزرگ
زادگاه هر فرد برایش ارزشمند و دوست داشتنی است
و هیچگاه از حافظه و خاطره اش محو نمی شود
و چنین است که می گویم و می نویسم،
وقتی لنگرود باشد، من حضور دارم
یعنی هرجا باشم لنگرودی هستم
حتا اگر هم بمیرم، باز لنگرودی هستم و در خاطره همشهری هایم ریشه دارم.
اگر تا دیروز مرا در قامت یک پسرک شیطان و بازیگوش و عاشق و ورزشکار می شناختند
امروز مرا در قامت کسی می بینند که بیش از چهل و چهار سال است که ایرانش و شهرش را از او دریغ کردند
و او با قلم و قدم و درم و کرم و شرف و همه ی سرمایه اش در راه آزادی ایران جانش و لنگرود دوست داشتنی اش به مبارزه ایستاده است
درود بر ایران
و سرودم لنگرود
احمد پناهنده
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۳۲۷۲ در تاریخ چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود بر شاهزاده خانم نازنین
از همه مهربانی و توجه و بویژه آرزو و آرمان زیبا و انسانی تان سپاسگزارم بسیار خوشحالم که هستید و می خوانید مهرتان پیوسته باد | |
|
درود و سپاس آقای کاظمی نیک گرامی شاد و سلامت باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به امید بازگشت شما به زادگاه هنرمندپرورتان..
نوشتهی خالصانهای بود..
در پناه حق