سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 20 آذر 1403
  • شهادت آيت الله دستغيب سومين شهيد محراب به دست منافقان، 1360 هـ ش
10 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 10 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۲۰ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ماریا
      ارسال شده توسط

      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

      در تاریخ : دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ۰۲:۵۳
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۱۲ | نظرات : ۳

      پاییز بود و صدای خش خش برگها از لابلای درختان چنار به گوش میرسید و کلاغی قارقار کنان با خوشحالی خبر از برگ ریزان میداد.
      گنجشکها در لابلای شاخه ها بی تاب و بیقرار نظاره گر فصل خزان بودند.
      آن طرف بر بلندای چنار جغدی پیر تنها و خاموش نشسته بود و به زمستان فکر میکرد.دخترک با ژاکتی که مادرش در تابستان برای او بافته بود و یک خرس کوکی که پدرش زمانی که زنده بود با چوبهای جنگل برایش ساخته بود آرام آرام از پله های کلبه ی چوبی پایین آمد
      کم کم هوا رو به سردی میرفت و دخترک مشغول بازی شد، ناگهان خود را دور از کلبه در دل جنگلی ترسناک دید و هر چه که مادر را صدا زد جوابی نشنید، او ترسیده بود و مثل بید میلرزید
      تشنه و گرسنه از بین درختان میگذشت و نگاهش به سایه ی درختان می افتاد و ترسش بیشتر و بیشتر می شد.
      مادر که در کلبه مشغول پختن غذا بود ناگهان به خود آمد و دخترک را صدا زد:
      کجایی دخترم؟!
      هوا تاریک می شود، بیا داخل کلبه دیگر هر چه بازی کردی کافیست.
      اما صدایی نشنید و با دلهره از کلبه بیرون آمد.
      به این طرف و آن طرف نگاه کرد ولی خبری از دختر کوچکش نبود.
      دخترک هر چه جلوتر میرفت از کلبه و مادرش دورتر و دورتر میشد آنقدر جلو رفت تا کاملا دور شد و هوای گرگ و میش جنگل هم تاریک شده بود و دخترک تنها دیگر نایی برای راه رفتن نداشت.
      او در جنگل گم شده بود و هر چه تلاش کرد راه کلبه را پیدا نکرد.
      کنار یک درخت در گوشه ای نشست و شروع کرد به گریه کردن.
      گریه میکرد و مادر را صدا میزد آنقدر صدا زد تا اینکه صدایش هم خاموش شد و زیر همان درخت بی هوش افتاد.
      فرشته او را با خود برد و لباس سفیدی به او داد و گفت:
      گریه نکن دختر زیبا، نترس، من فرشته هستم و به تو آزاری نمی رسانم، میخواهم کمکت کنم، در آسمان بودم که تو را تنها در جنگل دیدم و برای کمکت به زمین آمدم.
      راستی بگو نامت چیست؟
      دختری به این زیبایی حتما نام قشنگی هم دارد.
      دخترک که حالش بهتر شده بود با صدای نازک و غمگینی آرام گفت: اسم من ماریاست، اینجا کجاست؟ مادرم کو؟
      فرشته با صدای دلنشینی گفت: اینجا بهشت است دختر خوبم نگران نباش من با تو هستم و اینجا هیچ کس با تو کاری ندارد، هر چه قدر دوست داری بازی کن و از هر غذا و میوه ای که دوست داری بخور، تو با من به بهشت آمدی و اینجا برای همیشه با شادمانی زندگی خواهی کرد.
      دخترک به همراه فرشته پرواز کرده بود و به بهشت رسیده بود.
      ...
      مهدی بدری(دلسوز)
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۷۹۴ در تاریخ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ۰۲:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ۱۲:۴۳
      داستان زیبا و غمگینی بود .
      جناب بدری .
      غمگین و احساسی و رمانتیک .
      .
      خندانک
      محمد قلی پور
      دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۵۶
      👏👏👏👏🌹🌹🌹
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۱۲
      دوردبرشما زیبابود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      من همانم که تو را عشق صدا خواهم کرد ااااااااا و حساب همه را از تو جدا خواهم کرد
      نادر امینی (امین)

      بچشم استاد حمیدی از این به بعد تک بیت می نگارم ا تذکر حضرتعالی را سپاس می نهم
      میر حسین سعیدی

      در سخنت نیست مجال جواب ااا موافقم کوته شود شعر ناب
      رضا حمیدی راد(احسان)

      یکی به من بگه مشاعره یعنی چی چون با این نوع مشاعره نادر خان امینی فکر کنم من اشتباه فهمیدم که مشاعره باید تک بیتی می باشد
      نادر امینی (امین)

      لاله رخان بین که داغ دلند ااا روشنی وچشموچراغ دلند ااا لاله چوخون جوشد وگلگون شود ااا دامن ودشت بین همه پرخون شود ااانیست دل آن دل که دراو داغ نیست ااا لاله بی داغ دراین باغ نیست ااا لاله وشی دیدم و گریان شدم ااا قامت رعنای جوان دیدم ونالان شدم ااا بود یکی پیرزنی در مزار ااا خفته به یک سو کنار گذار ااا نیک بپرسید م ازاو ای تومام اااکیست چنین خفته کنار کنام ااا بانک برآورد کای خوبرو حوان ااا داده ام ازکف من ا بانک برآورد کای

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1