سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بابک صحرانورد
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۲۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۹ | نظرات : ۰

        استاد "بابک صحرانورد" شاعر، مترجم، منتقد و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی سوم فروردین ماه سال ۱۳۵۵ خورشیدی در بانه است. او از سال ۱۳۶۱، به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. 
        پس از پایان تحصیلات در دوره‌ی متوسطه، در رشته‌ی ادبیات فارسی به ادامه‌ی تحصیل پرداخت. وی به مدت پنج سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد.
        از سال ۱۳۷۰، به واسطه داستان کوتاهی به نام ”خرناس” با نمایشنامه‌نویس بزرگ ایران زنده یاد استاد "اکبر رادی" (پدر نمایشنامه‌نویسی مدرن ایران) آشنا شد. همچنین در دهه هفتاد افتخار آشنایی با مرحوم "سیروس طاهباز" را نیز داشت و آشنایی با این دو نویسنده بزرگ تأثیر خاصی بر او گذاشت.
        در سال ۱۳۸۲، مجموعه شعر او با عنوان ”سرم را به شب تکیه دادم” توسط انتشارات پارسی‌پور به چاپ رسید. او علاوه بر سرودن شعر به داستان‌نویسی نیز می‌پردازد و یک مجموعه داستانی منتشر کرده است. همچنین مقالات و نقدهایی به قلم وی در سایت‌های ادبی چندی منتشر شده است.
        بابک صحرانورد علاوه بر نویسندگی به ترجمه نیز می‌پردازد و آثاری را از زبان مادری‌اش، کردی، به فارسی و بالعکس ترجمه کرده است.
        او با بیش از ۴۵ سایت ادبی، فرهنگی و فلسفی سابقه‌ی همکاری داشته و عضو هیات تحریریه سایت ادبی لوح و دبیر بخش داستان و ادبیات بومی سایت ماه‌مگ و پیاده‌رو و از نویسنده‌گان ثابت سایت ادبی ـ فرهنگی ماندگار است. وی برای نخستین بار مشغول ترجمه گزیده‌هایی از شعر معاصر ایران به زبان کُردی در عراق شد و پس از آن، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی را نیز به زبان کردی ترجمه کرده است.

        ▪︎کتاب‌شناسی:
        - سرم را به شب تکیه دادم، (مجموعه شعر فارسی)، تهران: ١٣٨٢
        - صدای اعتراض قلم، با همکاری دکتر یدالله رویایی، دکتر اسماعیل خویی، دکتر فرامرز سلیمانی، انتشارات ماه مگ، سانفرانسیسکو، آمریکا: ١٣٨٨
        - رنگ خاک، منظومه بلند کُردی، از سوی انتشارات فستیوال گلاویژ، سلیمانیه: ١٣٩٢
        - از دیروزهای خاکستری تا فرداهای ناپیدایی، انتشارات روژهه‌لات، اربیل: ١٣٩٣
        - نسل کشی در کردستان عراق، انتشارات جمال عرفان، سلیمانیه ١٣٩٤
        - چهار تامل ادبی و فکری، مجموعه نقد، انتشارات گوتار ١٣٩٥  
        - اگزیستانسیالیسم.
         
        ▪︎نمونه شعر:
        (۱)
        [می‌دانم انسان] 
        دريا طوفانی 
        اشك بارانی 
        اندوه طولانی 
        بی‌هيچ قصدی رفتی 
        و ناگاه تنها 
        به هيچستان ميان تهی خويش رسيدی
        می‌دانم كه می‌دانی
        نهايت انسان خويش را نمی‌يابد.
        چه دشوار است در غبار ديگران ماندن
        و از خويش بيرون شدن
        در دايره‌ی تنگ زندگی  
                                     در دام بلاهای خود
                                     در عشق دل انگيز تو 
                                     در جنون سيری ناپذير ما 
                                     در كينه‌ی ازلی شما 
                                                          مانده‌ايم 
                                       سخت افسون شده‌ايم.              

        (۲)
        سکوت
        دخترک زیبای افلیجی‌ست 
        دوستش بداریم 
        نگاه کن 
        چه فروتنانه در آن سوی برکه‌ای نشسته 
        و خزه‌های آستین تنهایی‌اش 
        به سوی کلمات خدا، فریاد می‌کشند.

        (۳)
        نیمی از من این جا 
        نیمی دیگر هر جا که باشد، باشد 
        تو فصل آغاز جهانی 
        تو و آنچه که مرا به بر نشسته 
        به موازات شاخه‌ای از غروب سرد دنیا 
        رستگارم می‌کنید.

        (۴)
        من می‌روم
        اما رفتن همیشه پایان کار نیست 
        در سوگواری هم می‌شود دلی شاد داشت 
        می‌دانم آن کس که دوست داشتنی نیست 
        باید -تنها- در گوشه‌ای خودش را بپرسد 
        دوستان خوب من 
        بیایید در آخرین لحظه‌های مرگ یک کلاغ 
        لااقل دستی به خودمان بکشیم 
        شاید شب با تمام شب بودنش 
        برساند ما را به هم.

        (۵)
        دستم به سوی نیاز دراز نبود
        اگر دست خشک پاییزی‌ام را می‌گرفتی 
        تو آگاهی 
        من چشمانم را برای تو نگه داشتم 
        لحظه‌ی سرخ شعر سپیدم را برای تو سرودم
        اگر می‌شد در این برهوت
        به بلندای شفاف عمق ذهن تو می‌رسیدم.

        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۱۰۱ در تاریخ يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1