میثم جعفری شاعر و خوشنویس لرستانی، زادهی ۵ دی ماه ۱۳۶۹ خورشیدی، در بروجرد است.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فردوسی، مقطع راهنمایی در مدرسه استاد مهرداد اوستا و دوران متوسطه را در رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان علامه حلّی و پیش دانشگاهی را در علامه طباطبایی بروجرد طی نمود. در دانشگاه فرهنگ و ارتباطات تهران به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
از سوابق هنری او میتوان به ریاست دفتر شعر و ادب اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بروجرد و همچنین دبیر کنگره شعر آیینی کوثر ناب استان لرستان اشاره کرد. همچنین مدتی نیز در انتشارات اسم و ترنجستان سروش در تهران مشغول به فعالیت بوده است.
ایشان مسئول ثبت آثار تولیدی در خانه مهر رضا تهران و بیش از ۱۵ سال عضو دائمی انجمنهای ادبی شهرستان بروجرد از جمله انجمن ادبی استاد مهرداد اوستا، انجمن ادبی کتابخانههای عمومی شهرستان نیز بوده است. همچنین از اعضای اصلی انجمن شعر آیینی مقبل کاشانی در کاشان و انجمن ادبی پنجره در تهران بوده و چندین سال از دبیران مجمع شاعران اهل بیت کشور و عضو حلقههای آفتابگردانهای موسسه شهرستان ادب در تهران بوده است.
کتاب "بغض چاه" نوشته این شاعر با موضوعات اشعار آیینی و مذهبی در قالبهای غزل و رباعی است که در انتشارات آثار برتر در تهران به چاپ رسید و در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ رونمایی شد.
▪︎دستآوردهای هنری و ادبی:
- موسس کنگره شعر فجر واژهها.
- دبیر اجرایی و علمی چندین کنگره ملی و منطقهای.
- داور مسابقات ادبی.
- برگزیدهی کنگرهی بینالمللی خاتم در شیراز
- برگزیدهی کنگرهی ملی نویسندگی صدا و سیما کشور.
- برگزیدهی جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش پایداری.
- برگزیدهی جشنوارهی منطقهای شعر امام رضا(ع) الیگودرز.
- برگزیدهی کنگرهی ملی ماه غریبستان.
- جوان نخبه فرهنگی شهرستان و مولف نمونه استان در سال ۱۳۹۹.
- فعال نمونه فرهنگی کشور در سال ۱۴۰۰.
- برگزیدهی جشنواره شعر لرستان (مثل باران) در سال ۱۳۹۱.
- برگزیدهی نخستین دورهی مسابقه ملی نویسندگی مرد میدان در سال ۱۴۰۰.
- برگزیدهی چندین کنگره ملی، منطقهای و صدها کنگره و همایشات ادبی در سطح استان و شهرستان و...
▪︎نمونه شعر:
(۱)
چون ضریح حرم و طرح ظریفاش عشق است
غزلی نذر تو کردم که ردیفاش عشق است
بودنت باعث دل گرمی دنیای من است
وای بر حال رقیبی که حریفاش عشق است
راه بین منو گلدسته کمی طولانیست
از همین فاصله آن نور خفیفاش عشق است
شیخ طوسی و طبرسی همگی جای خودش
بهترین درب حرم نام شریفاش عشق است
عاشقی در همه روح غزل جا دارد
قالب و عاطفه و وزن و ردیفاش عشق است.
(۲)
عاشقی را با نگاهت ساده معنا کردهای
دوستت دارم برای اینکه غوغا کردهای
بوسهی امروز هم افتاد روز دیگری
ناامیدم بس که هی امروز و فردا کردهای
ماندهام نیلوفری یاسی بهاری یا نسیم
هرچه هستی خوب خود را در دلم جا کردهای
من که گفتم کشتهی چشم تو هستم، بس نبود؟
قاب چشمت را چه بیرحمانه زیبا کردهای
سر به روی شانهام بگذار و چشمت را ببند
جای خوبی را برای خواب پیدا کردهای
هر که میبیند مرا میخندد و رد میشود
عاشقت را در تمام شهر رسوا کردهای...
(۳)
هرچند کرده عاشقان را دور از هم عشق
این اتصال بینمان را کرده محکم عشق
فنّ بیان واقعیتهای در دل را
میگیرد از حتی سخنورهای عالم عشق
در من توان جنگ با دل نیست میدانم
بیشک مرا مغلوب خواهد کرد کم کم عشق
حتی خدا هم عشق کرد از خلقت انسان
پس بوده از آن ابتدای خلق آدم عشق
حالا به معناهای نو از عشق برخوردم
نذری عشق و بر سرِ هر کوچه پرچم عشق
وقتی که میپاشید عطر انگار در هیئت
بر شانههای خسته میپاشید نم نم عشق
آن کس که در پای سماور مینشیند هم
در قوری گلدار هیئت میکند دم عشق
هر چیز و هر کس در فضای روضهها عشق است
چون میشود با این شرایطها فراهم عشق
در روضههای (فاطمه) بیشک (علی) هم هست
چون عاشق و معشوق میسازند با هم عشق.
(۴)
این حق دلش نبود، تنها بپرد
مَشکی پُرِ نیزه سمت صحرا ببرد
میخواست برای کل عالم، یکجا
با قیمت هر دو دست، دریا بخرد.
(۵)
تو منتظری که دار، دستت بدهد؟
یا نامه از انتظار، دستت بدهد؟
دیوانه به تیغ و قرصها خیره نشو
میترسم از آن که کار، دستت بدهد...
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
سلام و درود و سپاس
یک شعر بیکران زیبا و حماسی از همکار بزرگوار آقای جعفری ارجمند :
ما را بنویسید فدای سرِ زینب
آماده ترین افسرِ رزم آورِ زینب
باید به مسلمانیِ خود شک کند آنکه
یک لحظه ی کوتاه شود کافرِ زینب
کافیست که با گوشه ی ابرو بدهد اذن
فرماندهیِ کلّ ِ قُوا مادرِ زینب
از بیخ درآورده و خواهیم درآورد
چشمی که چپ اُفتَد به دُور و بَرِ زینب
آن کشورِ سوریه و این کشورِ ایران
مجموعِ دو کشور بشود کشورِ زینب
رهبر بدهد رخصتِ میدان ؛ بگذاریم
مرحم به سَرِ زخمِ دلِ مُضطرِ زینب
با لطفِ خدا مملکت ِ شیعه پُر است از
سلمان و ابالفضل و علی اکبرِ زینب
باید که به گورِ پدرِ خویش بخندد
هرکس بشود باعثِ دردِ سرِ زینب
( شاعر : میثم جعفری)