سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 21 آذر 1403
    11 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 11 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فرهود جلالی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۲۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۵ | نظرات : ۴

        فرهود جلالی 

        فرهود جلالی کندلوسی متولد ۱۶ آبان ماه سال ۱۳۴۴ خورشیدی، در روستای کندلوس از توابع بخش کجور شهرستان نوشهر، شاعر فولکلور، خواننده و نوازنده‌ی نی و للهِ‌وا مازندرانی بود. 
        مقاطع تحصیلی ابتدایی را در شهرهای نوشهر و چالوس به اتمام رساند و در سال ۱۳۶۶ در رشته علوم اجتماعی به دانشگاه تهران راه یافت. در همان دوران با تشویق "صادق علی کیا" با شعر آشنا شد. نخستین سروده‌هایش در قالب غزل و مثنوی بود. هم‌زمان نزد کیانی‌نژاد به فراگیری ساز نی نیز پرداخت.
        در سال ۱۳۷۱ پایان‌نامه خود را در مورد فرهنگ و آداب و رسوم دهکده‌ی کندلوس تدوین کرد. 
        علاقه او به فرهنگ و هنر مازندران سبب شد تا قریحه شاعری خود را به سمت سرودن اشعار زبان طبری سوق داد. 
        در ایام تحصیل دانشگاه منظومه شعر مینا و پلنگ را به همان حس و حال روستای زادگاهش به زبان فارسی سرود. که نخستین اثر انتشار یافته با عنوان پارپیرار ۱ در سال ۱۳۷۸ به دست علاقه‌مندان رساند.
        ▪︎آلبوم‌ها:
        - از کپاچین‌های البرز.
        - پارپیرار ۱ چراغ موشی.
        - پارپیرار ۲ ناری ناری کا.
        - پارپیرار ۳ شیوَنگ.
        - پارپیرار ۴ اَسری.
        در سال ۱۳۷۶ با کمک و همکاری بعضی از هنرمندان منطقه، انجمن فرهنگی کجور را تأسیس نمود که به برگزاری جشنواره، شب شعر و نمایشگاه در خصوص فرهنگ و موسیقی مازندران در داخل و خارج استان مازندران منتهی شد و در حال فعالیت می‌باشد.
        در سال ۱۳۸۲ مؤسسه فرهنگی هنری پار پیرار را تأسیس نمود و نیز مدیریت مؤسسه فرهنگی پار پیرار که در زمینه فرهنگ و هنر مازندران فعالیت می‌نماید را در تهران به عهده دارد.
        سرانجام استاد جلالی در عصرگاه بارانی ۱۷ تیرماه سال ۱۴۰۰ بر اثر سکته قلبی در ۵۶ سالگی، دارفانی را وداع گفت.
        ▪︎نمونه شعر:
        فقيری
        نوم خدا گمه كه وی كريمه ... اربابی كه فقيرونی  رحيمه 
        گوش هاده از درد فقيری بوم ... از دلی درد و چشم اسری بوم
        دنيا دو دستنه: ارباب و فقير ... ات عده وشنينه ات عده هم سير 
        اته جا كه بيی تو اتا سيره ... بدون وه دور و ور چهارتا فقيره
        نون دربياردن اويی چنگازيكه ... اتا ماهی گيرنه اتا وازيكه 
        اگر اون ماهی هم رصد مونسته ... دنيا ته چشم جور ديگر مونسه 
        ادم انی تنه منی نکرده ..... مال دنيائه حرص نزو نمرده
        هينه ره كه فقيری بی درمونه .... چون خوار نويه تی  دلی گمونه 
        كچيك ويمی بی شلوار چك پرستمی ... اربابونه خنه ی دور گرسمی 
        همه خربزه خوردنه اما كول ..... امه گناه چی ويه ناشتمی پول
        امه سالسر مهر فقيری داشته ... بنويشت وه كه نارمی شه شوم و چاشته 
        شلوار كينگن همه پينك بزه ..... طارم دونه ر امه دل لك بزه
        وشنی ويمی باری سر خو شيمی ..... خوی دله چه نقشه ها كشيمی 
        خمير لاگ خشك فطير تاش بزه ..... فقارت امه خنه سره ره دزه
        امه صندوق گل با عصا راه شيه ... بيچاره مار چر بدبختی كشيه 
        مهمون ايمو نخود مييج ناشتمی ... سيلی پشتی ديم ره سرخ داشتمی 
        فقط معرفتی چراغ سو دائه ..... كمك و كاير غيرتی بو دائه 
        مهر ومحبت دلی مرحم ويه ... غم وغصه يواش يواش كم ويه 
        ای فقيری تره عاذا بكوشن ..... سر كوچه سر بهار ماه بكوشن 
        مردم دست و بال خيلی خالی وه ... كل محل چهارتای وضع عالی وه
        اتا چی ره كه هرگز ياد نكمه ..... اگر مه وضع خوار بوو باد نكمه 
        پير شه رفيقه پول ر رو بزوئه ..... سرخ و سيو چندتا درو بزوئه 
        رفيق ندا بوته مه دست دنيه ..... جان برار سير چه غم وشنيه؟
        مه پير چشم بديمه اسری بیمو ... از نداشتی وه سالسر دی بيمو 
        گته خدا آخه من هم بندمه ..... چه ؟ شه زن و وچه ی شرمندمه 
        از بس كه اربابون نتراشی وينه ..... مردم اون زمونه ناشي وينه 
        مردمی عقل و فكره زلفين زونه ..... شه خنه  سره ی دره تزئين زونه 
        اتا در خنه داشتمه با اتا گوگ ..... مه قرض و مه غصه مه دوشی گدوگ 
        اتا شو كه داشتمه خيلی دردسر ... قرض خواه بيمو امه خنه ی در
        با تل تله دلی سوره بورده ..... گوگ ره هيته  آبرو ره بورده 
        فقيری كه وی بخت و شانس فقيره ..... هر جور خمير هاكنه نون كليره
        از فقيری شير كه واشی شال وونی ..... شه حرف  حق بوتنر لال وونی 
        ای فقيری وشنی شكم بميری ..... آرزو به دل كنای دم بميری
        بمرد روز مه اته آخر مستمه ..... معلومه كه از فقيری بی كسمه 
        تا دويمی  كس امه خواهون نوه ..... امه وجود هيچكسی گمون  نوه
        خب هارشي زبون مرده شوره ..... خسته وونه  پير و مار كنه مه گوره
        سر و چش نييتی او ره شنه مه سر ..... خيال كنه هستمه ونی دردسر
        بشورد نشورد النه كجاوه ی سر ..... اسپه پارچه ره پيچنه مه دور و بر 
        آقا منی خواره نماز نخونه ..... اربابی جور مه دالی راز نخونه 
        تابوت منی دو كنه به سمت خاك ..... خسته وونه بوردنر هسته هلاك
        بمرد روز هم امه خاك نارنه سو ... ترسمه مه اون دنيا هم همين وو
        ای فقيری هله تو ول نكنی؟ ..... بمرد روز اتا آن هم نتونی؟
        وقتی اربابونی بمرده روزه ..... تابوتی بن فقيرونی پشت قوزه
        مرده شور هم نارنه آروم و قرار ..... بشوردنر درنه صف به قطار
        ارباب كه هيچ ونی زنا بميره ..... فقير سيو كنه عزا بييره
        فقيری بلوز ازبرمه شل وونه ..... آدم كه خب پی بوره خل وونه 
        ای فقيری تش دكفه تی دله ..... پولداری سه فقير هميشه خله 
        ای فقيری ته ريكا ريكا بميرن ..... عروسی شو ره ته عزا بييرن
        فقيری كه زياد نووه بركته ..... سلامتی بالاترين نعمته 
        اربابی دل مال و منالی پی ه ..... اون همه عزت و جلال  پی ه
        قبرستونی هر دويی وضع يكجوره ... ات گلی جادارننه اون هم گوره
        هر دوتایی كفن هم اندازهه ..... خبی بدی مونه كه آوازهه 
        اسكندر كه شاه جهانگشا وه ..... حاكم پا قدرت و با قوا وه
        وه كاخ اگرچه هفت تا پشت قالی وه .. بمرد روز وه دوتا دست خالی وه
        اما علی شاهی كه شو نصفه شو ... از غم فقيرون  وه چشم ناشته خو 
        دوش گيته وه  نصفه شو خرما ونون ... فقير و بيچاره ره دا بی گمون
        همينی سه علی شاه جهونه ..... الگوی هرچی مردو پهلوونه 
        جان خدا دارمه چندتا آرزو ..... به حرمت فقيرونی آبرو
        جوونمرد و بيگ دست خالی نوو ... شرمنده ی ناكس مردی نوو
        بی حرمت و بيچاره و زار نوو ..... نامرده محتاج و گرفتار نوو
        گت مردی كچيك نوو هيچ زمون ... چونكه همه وه ور دارننه گمون
        فقيرون ره دست ايش نامرد نكن ... چشم انتظارونی دل ره سرد نكن.
         ¤ برگردان فارسی:
        - نام خدا را گويم كه كريم و بخشنده است و تنها اربابی‌ست كه برای فقيران مهربان است.
        - گوش كن تا از درد فقيری بگويم، از درد دل و اشك چشم بگويم.
        - دنيا دو دسته اند: ارباب و فقير، يك عده گرسنه‌اند و يك عده سير.
        - اگر جايی يك پولدار سير شكم ديدی، بدان كه دور و برش چند فقير  بی‌پول وجود دارد.
        - نان در آوردن سخت است مانند دو ماهيگير كه يكيشان ماهی را بگيرد و ديگری شن و ماسه ته آب را.
        - اگر ماهی بين دو ماهيگير تقسيم می‌شد دنيا به چشم ماهيگيری كه شن نصيبش شد نمایی ديگر داشت.
        - آدم در قديم اين‌قدر حريص نبود و برای مال دنيا طمع نداشت.
        - به خاطر همين است كه فقيری درمان ندارد و چون درمان ندارد تو به فكر درمانش افتادی.
        - بچه كه بوديم با شلوارهای مندرس و كنهه می‌چرخيديم و دور خانه‌ی ارباب‌ها و پولدارها می‌گشتيم.
        - بچه‌های پولدار خربزه می‌خوردند و ما پوست خربزه‌ی آنها را می‌خورديم تا مزه خربزه را بچشيم و گناه ما اين بود كه پول نداشتيم.
        - روی پيشانی ما مهر فقير داشت و انگار نوشته بود كه  شب‌ها شام برای خوردن نداريم.
        - نشيمن شلوار ما پر از پينه بود و دلمان برای برنج طارم و خوب لک زده بود.
        - از گرسنگی در ايوان نشسته و می‌خوابيديم و در خواب نقشه‌های بزرگ می‌كشيديم.
        - خمير در كاسه خشك مي‌شد و خراب مي‌شد و فقر همه جای خانه‌ی ما را گرفته بود.
        - در صندوق برنج و آذوقه‌ی ما موش با عصا راه می‌رفت و مادر ما از بدبختی و بی‌پولی عذاب می‌كشيد.
        - مهمان برايمان می‌آمد و ما آجيل نداشتيم و با سيلی صورت خودمان را سرخ نگه می‌داشتيم و آبروداری می‌كرديم.
        - فقط چراغ معرفت روشنی داشت و كسانی كه به كمک در كارها می‌آمدند با غيرت و بدون چشم داشت كار می‌كردند.
        - مهر و محبت مرحم دل می‌شد و غم و غصه كم رنگ  بود.
        - ای فقيری الهی بميری و تو را در سر كوچه‌ی ما بكشند.
        - در قديم دست‌های مردم از پول خالی بود و در محل چند نفر پولدار بودند.
        - يک چيزی را هرگز از ياد نمی‌برم و اگر وضع مالی من خوب شود فخر نمی‌فروشم.
        - پدرم با خجالت يک بهانه برای بی‌پولی آورد و از دوست پولدارش پول قرض خواست.
        - دوستش قرض نداد و گفت پول ندارم ... آری سير درد دل گرسنه را نمی‌فهمد.
        - ديدم كه پدرمم از خجالت اشكش جاری شد و از بی‌پولی از پيشانی‌اش دود بلند شد.(عصبی شد(
        - پدرم می‌گفت: خدايا من هم بنده‌ی توام، پس چرا شرمنده‌ی زن و بچه‌ام می‌شوم.
        - از بس كه ارباب‌ها زمين‌های خود را نمی‌تراشيدند. مردم زمانه ناشی و نابلد بودند.
        - ارباب‌ها به عقل و عقايد مردم قفل می‌زدند و درب خانه خود را با طلا آراسته می‌كردند.
        - دار و ندار من يک خانه‌ی يک در بود و يک گوساله كوچک و غم و غصه‌ام دوش به دوشم وجود داشت.
        - يک شب كه خيلی دردسر داشتم، شبی بود كه طلبكارم آمد جلوی خانه‌ام.
        - با داد و بيداد چراغ دلم را خاموش كرد و گوساله و آبروی مرا به جای طلبش برد.
        - كسی كه بد شانس و فقير است هر جوری نان درست كند نانش می‌سوزد.
        - از فقيری شير (با فهم و قدرت) هم كه باشی روباه (ابله و نادان) خوانده می‌شوی.
        - ای فقيری الهی گرسنه و آرزو به دل جلوی خانه‌ات جان بدهی.
        - روز مردن كه روز آخر زندگی من است؛ معلوم است كه باز هم از فقيری بی‌كسم.
        - تا بوديم كسی خواهان ما نبود و كسی متوجه وجود ما نمی‌شد.
        - اگر به زبان مرده شور نگاه كنی خسته كه می‌شود روح من و پدر و مادرم را لعنت می‌كند.
        - با دقت مرا نمی‌شورد و فكر می‌كند برايش دردسر هستم.
        - كامل و خوب نمي‌شويد و پارچه‌ی سفيد را دورم می‌پيچد تا زودتر كارم تمام شود.
        - ملای محل آن‌جوری كه برای اربابان و پولداران نماز  ميت می‌خواند برای من نمی‌خواند.
        - تابوتم به سوی قبر می‌دود، ديگر خسته شدم و تن من  برای دفن شدن و مردن هلاک است.
        - روز مرگ من هم قبرم مثل خودم خواهان و روشنی ندارد و می‌ترسم در ديار باقی هم همين‌طور باشد.
        - ای فقيری اين دم آخر هم مرا رها نمی‌كنی؟؟؟ روز مرگم هم بايد با تو دست و پنجه نرم كنم؟؟؟
        - اما وقتی كه روز مردن ارباب و پولدارهاست زير تابوت پر است از رعيت و پشت مردم زير تابوت قوز می‌كند.
        - مرده شور هم برای شستن پولدار آرام و قرار ندارد و بر عكس روز مرگ من، مردم برای شستن فرد پولدار صف می‌كشند.
        - ارباب و پولدار كه هيچ، اگر زن‌هايشان هم بميرند فقرا و مردم برايش سياه می‌پوشند تا عزادار باشند.
        - فقير و مردم رعيت از گريه برای پولداران تمام بلوز خود را خيس اشک می‌كنند و آدم كه به اين كار توجه می‌كند ديوانه می‌شود.
        - ای فقيری الهی دلت آتش بگيرد؛ چون به خاطر وجود تو پولدارها ما فقرا را خل و ديوانه می‌دانند.
        - ای فقيری الهی پسرت بميرد و يا شب عروسی‌اش شب عزای تو باشد.
        - فقيری اگر زياد نباشد بركت است و سلامتی بالاترين نعمت است.
        - دل ارباب و پولدار بعد مرگ دنبال مال و منالشان است و به فكر جاه و جلال خود می‌افتند.
        - در قبرستان وضع فقير و پولدار يكی است و جای هر دو يك وجب خاک است.
        - كفن هر دو هم اندازه است ولی خوبی و بدی است كه در دنيا و خاطرات می‌ماند.
        - اسكندر مقدونی كه جهانگشا و با قدرت و عظمت بود.
        - اگرچه پول و طلا داشت و در كاخش قالی‌های با ارزش وجود داشت اما روز مرگش دستانش خالی بود.
        - اما امام علی(ع) شاهی بود كه فقيرانه می‌زيست چشمانش از غم فقيران خواب نداشت.
        - نيمه شب نان و خرما به دوش می‌گرفت و به فقرا می‌داد.
        - به خاطر همين است كه امام علی(ع) شاه دو جهان و الگوی جوانمردان است.
        - خدايا چند آرزو دارم كه از تو می‌خواهم به آبروی فقرای آبرومند آرزويم را برآورده كنی.
        - دستان جوانمرد و پهلوان (بخشنده) از پول خالی نباشد و دستش جلوی ناجوانمردان دراز نشود.
        - جوانمرد بی‌حرمت و بيچاره و محتاج به نامرد نشود.
        - مرد بخشنده و بزرگ هيچ وقت كوچک نشود چون نيازمندان به دستش نگاه دوخته‌اند.
        - خدايا فقيران را محتاج نامردان مكن و دل چشم انتظاران را سرد نكن.
         
        گردآوری و نگارش:
        #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
         

        منابع 
        - ویکی پدیا فارسی‌.
        - عمادی، اسدالله (۱۳۸۵). نغمه‌های سرزمین بارانی. نشر شلفین ساری. شابک ۹۶۴-۸۷۲۴-۴۳-۱.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۴۷۷ در تاریخ يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد علی رضاپور
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۱
        روحش شاد خندانک
        سپاس از زحمات ارجمند جناب فلاحی عزیز خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۰۸
        درود بیکران استاد رضاپور

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۸
        درود برشما
        روحشان شاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۰۸
        درود جناب فتحی

        ممنونم

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1