شعر عاشقانه قدیمیترین روش شعر گفتن و صمیمانهترین نحوه ابزار عشق و علاقه است که از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. شعر به خودی خود ذاتی عاشقانه دارد و وقتی به موضوع عشق میپردازد لطیفترین جنبههای احساسی دو جهان را در هم میآمیزد. این پیچیدهترین و عمیقترین احساسات انسانی به حدی منحصر به فرد و خاص است که تاکنون کسی نتوانسته تعریفی دقیق از آن ارائه دهد. اما تقریبا تمامی انسانها میتوانند ادعا کنند که این حس را تجربه کردهاند.
به همین دلیل است که همه ما فیلمها و ترانهها و کتابها و ادبیات عاشقانه را دوست داریم و جملات احساسی فیلمها و شعرها را به خاطر میسپاریم و استفاده میکنیم. در این مطلب همراه ما باشید تا با گزیدهای از شعرهای عاشقانه دو شاعر و نویسنده معروف ایرانی که درباره عشق شعرهای زیبا و به یادماندنی سروده اند آشنا شوید.
فریدون مشیری
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش
به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش
غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند
که غمهای دگر را کرد از این خانه بیرونش
رهی معیری
ساقی بده پیمانهای ز آن میکه بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشقتر از پیشم کند
زان میکه در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که میخواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاندای سرو سهی سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند