اسماعیل چکانی
اسماعیل چکانی شاعر لرستانی زادهی بهار۱۳۵۰ در روستای چرخستانه از توابع شهرستان ازنا با تحصیلات کارشناسی مدیریت است.
فعالیت ادبیاش را از سال ۱۳۶۸ در انجمن ادبی اندیمشک آغاز کرد، اولین شعرش در هفته نامه پهلوان زیر نظر استاد علیرضا اخلاقی به چاپ رسید. بعد از مدتی سر از هفته نامه جوانان درآورد که آن زمان زیر نظر استاد سهیل محمودی بود.
ابتدا با شعر کلاسیک شروع کرد، پس از مدتی با شعر سپید انس گرفت، از سال ۱۳۸۵ تا به امروز نیز با رباعی در کوچهی عشق همخانه است. ایشان یکی از بنیانگزاران انجمن ادبی حافظ شهرستان دورود بشمار میآیند.
تاکنون دو مجموعه اشعار رباعی از ایشان منتشر گردیده است:
- مجموعه رباعی همسفر بنفشه و باران انتشارات آوای هدهد شهریور ۱۳۹۷.
- مجموعه رباعی همخون شکوفهها انتشارات آثار برتر ۱۳۹۹.
▪︎برخی از دستاوردها:
- عضو ممتاز انجمن ادبی حافظ شهرستان دورود.
- عضو ممتاز انجمن حکیم ابوالقاسم فردوسی دورود.
- منتخب همایش شعر «یاد یاران» به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس دورود.
- منتخب چهارمین کنگرهی سراسری شعر عاشورا «حنجره های سرخ» الیگودرز.
- منتخب سوگواره ردپایی در ملکوت شهرستان دورود.
وبلاگ اختصاصی:
http://esmailchekani.blogfa.com
▪︎نمونه شعر:
(۱)
کی میشود این درد به پایان برسد
آواز خوشی به گوش یاران برسد
ای کاش از این کویر غربت روزی
پای دل ما به شهر باران برسد.
(۲)
با این همه آرزو ندایی نرسید
از کوچهی آسمان صدایی نرسید
دیشب که پرندههای عاشق رفتند
آواز دعای ما به جایی نرسید.
(۳)
در پیچ و خم شبانهای پر خطریم
با سایهی تنهایی خود همسفریم
در جادهی تاریک ریا گم شدهایم
دیریست که از خدای خود بیخبریم.
(۴)
دل داده به اندوه جهان میگریم
بر شانهی تاریک زمان میگریم
وقتی که پرندهای دلش میگیرد
همراه زمین و آسمان میگریم.
(۵)
همواره صدای درد در ساز من است
رویای دلی شکسته همراز من است
از هیچ فرو ریختنی باکم نیست
غم سنگ بنای باغ آواز من است.
(۶)
چرا این روزها
رودخانهها و بهار را
به خانهام نمیآوری
و ديگر شعمدانیهايت را
بر پردههای اتاقم نمیپاشی
مگر بی تو میتوان
از آسمانهای سربی
فاصله گرفت
مگر بی تو میتوان
از اهالی ارديبهشت بود
...آه
چقدر دلم برای لبخندت لك زده.
(۷)
میخواهم
پنجرهام را
سمت آوازهای تو
بگشایم
تا گلهایم
شقایق بمانند.
(۸)
کاش
گلوی باد
آوازهای سوختهام را
از یاد نبرد
من از چشمهای تو
افتادهام
نازنین!
(۹)
روياهايت را
بر آوازم
سنجاق میكنم
مبادا باد
از باغ تنهاییام
بویی ببرد.
(۱۰)
بابونهها
مرا نخواندند
تا گنجشكها
ترانههايشان را
با من قسمت كنند
***
ميترسم
از ياد كبوترها بروم
آه!
گلبهار!
گلبهار!.
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)