سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 دی 1403
    2 رجب 1446
      Tuesday 31 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۱ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        آفتابگردان 🌻
        ارسال شده توسط

        ابوالفضل احمدی

        در تاریخ : دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۳:۵۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۴۷ | نظرات : ۱۸

        گُل آفتابگردان 🌻
        اثری از محمدرضا شفیعی کدکنی / (م.سرشک)
        از دفتر شعر : غزل برای گل آفتابگردان
        به همراه بررسي و تحليل كهن الگويي «خورشيد» و «گل آفتابگردان» 
        از مقاله ( از آركي تايپِ «طلب» تا سمبلِ«آفتاب»)
        تهیه شده در هفتمين همايش پژوهشهاي زبان و ادبيات فارسي اسفند 1392
        به ضمیمه تحلیل مختصر شعر استاد شفیعی کدکنی
        --------------------------------------------------------------------------
        🌻
        نفست شکفته بادا و
                                ترانه ات شنیدم
                                               گل آفتابگردان!
         
        نگهت خجسته بادا و
                                شکفتن تو دیدم
                                                 گل آفتابگردان!
         
        به سحر که خفته در باغ ، صنوبر و ستاره ،
        تو به آبها سپاری.... همه صبر و خواب خود را
        و رصد کنی زهر سو ، ره آفتاب خود را 
         
        نه بنفشه داند این راز ، نه بید و رازیانه
        دم همتی شگرف است! تو را درین میانه!
         
        تو همه درین تکاپو
                             که حضور زندگی نیست
                                                   به غیر آرزوها....
        و به راه آرزوها ،
                          همه عمر ،
                                    جست و جوها....
         
        من و بویۀ رهایی ،
        و گرم به نوبت عمر ،
        رهیدنی نباشد .
        تو و جست وجو
        وگر چند ، رسیدنی نباشد .
         
        چه دعات گویم ای گل !
        تویی آن دعای خورشید! که مستجاب گشتی
        شده اتحاد معشوق به عاشق از تو ، رمزی
        نگهی به خویشتن کن! که خود آفتاب گشتی !
        🌻
        ----------------------------------------------------------------------------
        بررسي و تحليل كهن الگويي «خورشيد» و «گل آفتابگردان»
        «مهر» در شعر فارسي كاركردي ايهامي دارد و شاعران در بيشتر موراد وقتي كلمهي «مهر» را مي آورند، از معـاني مختلف آن بهره ميگيرند.
        تا جايي كه مسعود سعد ، تمام معاني مهر را در يك بيت گرد آورده است:
        شعر برای یادبود جشن مهرگان می باشد:
        روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان   /   مهر بیفزا اي نگار ماه چهر مهربان 
        مهرباني کن به جشن مهرگان و روز مهر   /   مهرباني به بروز مهر و جشن مهرگان
        جام را چون لاله گردان از نبيد باده رنگ   /   واندر آن منگر که لاله نيست اندر بوستان
        (به نقل از اسماعيلپور، 1387:127)
        (نبیدِ باده رنگ : شراب سرخ رنگ)
        و در گفته ای دیگر :
        روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان   /  مهر بفزای ای نگار مهرجوی(چهر) مهربان
        يا در نگاه مولوي كاركرد كلمه ي خورشيد و شمس تداعي كننده ي چندين مفهوم است.
        «در نظر مولانا «خورشيد» حالت اساطيري و ايزدوارگي خود را حفظ كرده است:
        زهي خورشيد بـي پايـان كـه ذراتـت سـخن گويـان   /    تــو نــور ذات اللهــي، تــو اللهــي، نمــيدانــم
        (كليات شمس، ج3،ص205)
        همچو سـايه در طـوافم گـرد نـور آفتـاب    /   گه سجودش ميكنم گاهي بـه سـر مـي ايسـتم
        (كليات شمس، ج3 ،ص290 702)
         در اساطير ايران، به خصوص آيين مهر، علاوه بر اهميت خورشيد، رنگ سرخ نيز كه جلـوهي آن اسـت، قِداسَـت خاصي دارد.
        ايزد مهر، شنل سرخ و كلاه سرخ بر تن دارد. پير در اساطير مهري، لباس سرخ مـيپوشـد رنـگ سـرخِ لباسِ پاپانوئل و اسقفهاي مسيحي بازماندهي آيينِ كهن مهر است.
        در شعر مولانا نيز رنـگ سـرخ اهميـت خاصـي دارد:
        بهتــرينِ رنــگهــا ســرخي بــود    /    وان خورشـيد اسـت و از او مـيرسـد
        (مثنوي، دفتر دوم، بيت1099)
        بر اساس همين بنيان اساطيري، «شمس» در بينش مولانا، ناميرا و سرخ جامه است:
        آن سـرخ قبـايي(شـمس) كـه چـو مـه پـار برآمـد      /     امســال درايــن خرقــة زنگــار(صــلاح الــدين)برآمــد
        (كليات شمس، ج2 ،ص60 / شايگانفر، 1380 :171 و172)
         پرسشي كه در ذهن مخاطب بعد از رو به رويي با اين معاني مختلف «مهر» شكل ميگيرد، اين است كه به راسـتي از جهت قدمت در ابتدا «مهر» به معناي خورشيد بوده است يا «محبت»؟
        در متون ادبي ما لفظ «مهر» هر دو معنـا را در كنار هم دارد. در لغت نامهي دهخدا ذيل واژه ي مهر، در زير نويس چنين آمده است:
        «در سانسكريت mitra ، در اوستا و فارسى باستان mithra ، در پهلوى mitr و mithr . ميثره يا ميتره از ريشهء mith سانسكريت آمده به معنى پيوستن ، اغلب خاورشناسان معنى اصلى مهر را واسطه و ميانجى ذكر كردهاند.
        يوستى (فِردیناند یوستی ، ایران شناس آلمانی) آن را واسطه و رابطة ميان فروغ محدث و فروغ ازلى مى دانـد و بـه عبـارت ديگـر ، مهـر واسـطه اسـت ميـان آفريـدگار و آفريدگان.
        در گاتها ،
        (گات‌ها ۱۷ سروده‌ آهنگین باستانی است که از دیرباز از سخنانِ زرتشت اسپنتمان دانسته می‌شده‌است و در برگیرندهٔ پیام و آموزش‌های وی و بنیادِ زرتشتیت است)
        يك بار ميثره به کاربرده شده به معنى وظيفه و تكليف دينى (يسـنا 46 ،5 )
        در بخشهاى ديگر اوسـتا (ونديداد، يشـت 10) به معنى عهد و پيمان آمده. برخى از خاورشناسان ماننـد دارمسـتتر (جیمز دارمستِتِر  ، باستانشناس فرانسوی) معنـى اصـلى و قـديم كلمـه را دوستى و محبت گرفته اند.
        ميثره در سانسكريت (ودا) به معنى دوستى و پروردگـار و روشـنايى و فـروغ اسـت و در اوستا فرشتهء روشنايى و پاسبان راستى و پيمان است! اسماعيل پور (ابوالقاسم اسماعیل‌پور ، نویسنده و اسطوره‌شناس، استاد دانشگاه شهید بهشتی در رشتهٔ فرهنگ و زبان‌های باستانی است) در مورد اين واژه ميگويد كه «ميتره» از ايزدان بزرگي است كه پيشينه اش به دوران هند و اروپـايي و هند و ايراني ميرسد. دربارهي واژهي «ميتره» ديدگاههاي گوناگوني در ميان خاورشناسان وجود دارد. بعضي آن را به معني «دوست» ميدانند و او را خداي پيمان ميشمارند؛ ولي بعضي ديگر ميتره را خداي خورشيد ميداننـد و بعضـي ديگر هر سه جنبه را يعني «پيمان»،«دوست» و«خورشيد» را درست ميدانند. جالب است كه در گاهان كـه كهنـه تـرين بخش اوستاست،
        تنها يك بار واژه ي ميترا آمده است و آن هم به معناي «پيمان، پيوند، تعهد و بستگي». بايد يادآور شد كه خاورشناسان بر اين باورند كه زردشت از اهميت مهر كاسته است (پـيش از ديـن زردشـتي ، ايرانيـان مهرپرسـت بودند) و چه بسا كه با آيينهاي مهري دشمني ورزيده است و به همين سبب، مهرپرسـتان بـا آيـين گاهـاني سـخت دشمني داشته اند و زردشت نيز احتمالاً به دست آنان در پرستشگاهي به شهادت رسيدهاست.(اسماعيلپـور ،1387 :131و 132)
        پس چنانكه اشاره شد كاركرد و معناي مهر در ادبيات بسيار قديمي است و در متون ادبي ما معاني مختلـف ايـن واژه به موازات همديگر به كار ميرفتهاست و اين معاني در ذهن شعرا خلاقانه و ايهام گونه بوده است.
        -------------------------------------------------------------
        نماد آفتابگردان
        آفتابگردان نماد مسافر و سالكي است كـه قصـد رسـيدن بـه سـرزمين خورشيد را دارد
         سرزميني كه آرزوهاي جوانان در آن برآورده ميشود!
        غصه ها در آن پايان ميپذيرند.
        چنانكه پـيش از اين گفتيم طلب نيز در اين اشعار كهن الگوي ديگري است كه در ادبيات عرفاني جهان مطرح است.
        آفتـابگـردان مثل طالب و سالكي است كه قدمهاي خورشيد را عاشقانه دنبال مـي كنـد
        و حتـي از نظـر لفظـي نيـز معنـاي واژه ي آفتابگردان همين كاربرد را در ذهن به ياد مي آورد.
        از نظر ظاهري نيز گل آفتابگردان به خورشيد شباهت دارد.
        لفظ آفتابگردان در ادبيات معاصر كاربرد فـراوان دارد، امـا براسـاس جسـتجوهاي كـامپيوتري
        (درج و سـايت گنجور) كه به عمل آمد
         لفظ آفتابگردان در ادبيات كهن ما به معناي گل آفتابگردان وجود ندارد!
         از آنجا كه تا بـه حال فرهنگي براي ادبيات فارسي تدوين نشده است كه سير تاريخي واژه ها را نشان دهد، لذا بر اساس بررسـي هـاي انجام شده، دانستيم كه با توجه به بازتاب اين گل در ادبيات فارسي نبايد وجود ايـن گـل در ايـران قـدمت چنـداني داشته باشد.
        تنها يك بيت در ديوان قوامي رازي (شاعر شيعي قرن ششم) آمده است كه لفظ آفتاب و گردان باهم اسـت و گل آفتابگردان را به ذهن متبادر ميكند، اما از مضمون بيت معلوم است كه منظور آفتابِ گردان است، بيت مـورد نظر اين است:
        دليل روشن بـر ِ هسـتي خـدايِ جهـان    /    بر آسمان بلنـد، آفتـابِگـردان اسـت
        همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد، لفـظ آفتـاب، نمـاد و نشـانگـر ذات خداونـد اسـت و در ايـن بيـت نيـز شـاعر آفتابِگردان را دليل روشن بر هستيِ خداي جهان ميداند.
        مولوي ، عطار و ديگر شاعران نيز آفتاب را در همين معنا آوردهانـد.«ايـن معنـي را عرفـاي اسـلامي از اللّـه نـور السموات و الارض گرفته اند. 
        (سوره نور آيه 35 / صلاحي مقدم،1377:5) 
        و امّا در ادبيات معاصر و به ويژه در اشعار محمدرضا شفيعي كدكني و قيصر امين پور «گل آفتابگردان» بـه كـرات ديده مي شود، قيصر امينپور يک دفتر شعر دارد به نام «گلها همه آفتابگردانند.» محمد رضا شفيعي كدكني هـم دفتـر شعري دارد با نام « غزل براي گل آفتابگردان» و در همين مجموعه، شعري دارد كه مصداق كامـل همـين بـن مايـه ي مورد بحث است.
        « غزل براي گل آفتابگردان» را براي روشن شدن بحث آوردیم......
        در شعر پيشين گل آفتابگردان را نماد و رمز اتحاد عاشق با معشوق ميداند و معتقد است كه گـل آفتـابگـردان به علت كثرت طلب و جستو جوي خود به آفتاب تبديل شده است!
        رمز طلـب و جسـتو جـو از مفـاهيم تكـرار شونده و كهن الگويي است.
        اگرچه در پيش از اين به اين مطلب اشاره كرديم كه گل آفتابگردان در ادبيات كهن مـا ديده نميشود. اما اين بدان معنا نيست كه اين مضمون (پیرو خورشید بودن) در ادبيات كلاسيك ما نيست! :
        در ادبيات كهن فارسي لفظي كه حامل اين بار معنايي است آفتاب پرست است
        لفظ آفتاب پرست معاني متعدد دارد، يكي آن كه حِربا را آفتاب پرست ميگفتند.
        (لغت نامه دهخدا، ذيل آفتاب پرست)
        «حربا چنان تصور ميكند كه آفتاب به خاطر اوست كه از جـايي بـه جايي حركت ميكند.»
        (محمد رضا شفيعي كدكني، الف1388 :752
        عطار درباره ي حربا در کتابش چنين آورده است:
        گـر بـه قـدر خـود نمـودي آفتـاب  /    كــي شــدي حربــا زعشــق او خــراب
        بســت حربــا را زنــاداني خيــال     /      کافتـــاب از بهـــر او كـــرد انتقـــال
        (عطار به تصحيح محمد رضا شفيعي كدكني، الف1388 :439)
        در روح الارواح سمعاني نويسنده ي قرن پنجم نيز آمده است كه:
        «آفتاب پرست همي چون آفتاب كلّهي نور بـزد (اولین پرتو را تاباند) و نقاب زربافت به روي فروگذاشت، از آن خانه ي مختصر خود برآيد و بر سر خاشاك شود و دو دست در روي زند و ديده بر جمال خورشيد گمارد. هرچند شعاع آفتاب تيزتر ديدهي او در آن جمـال شـده تـر. آن حيـوان بـر سـر آن خاشاك ميباشد چندان كه آفتاب روي به غروب نهد. چون سلطانِ آفتاب رختِ غـروب در بسـت او متحيـروار بـه زاويه ي اندُهان خود بازگردد.»
        (روح الارواح، 19) (تعليقات شفيعي كدكني ، الف1388 :752)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۲۴۱ در تاریخ دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۳:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۵:۰۵
        سلام ابوالفضل عزيز
        داداش خسته نباشي كه انقدر قشنگ با جزييات و درست مطلب ميگذاري و بهره ميبريم افرين
        اگر اين جمله ي دستاويزِ( شعر اتفاقي است كه در زبان مي افتد) استاد كدكني را كنار بگذاريم
        ايشان اغلب اشعار ماندگاري دارند كه تا هميشه بر تارك شعر پارسي ميتابد
        قلمت سبز موفق باشي در پناه حضرت حق خندانک خندانک
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۵۳
        به به صبحی زیبا :)
        با دیدن کامنت قشنگ داداشم🌿🌻
        شعر از کلماتی میاد که مثل یک گروه منظم دوست ندارن مثل همیشه عادی و نثر گونه خود را در کاغذ و بر قلم ببینند😅
        امروز هم غزلی عاشقونه از من ثبت شد ، امیدوارم مورد پسند شما دوست عزیزم واقع گردد🌿
        آثار هرکس فقط و فقط از خودش بر میاد و کسی نمیتونه مثل کسی دیگه شعر و اثر هنری خلق کنه
        استاد شفیعی کدکنی در نوع خودش بینظیره👌

        امیرحسین عزیز برای تحلیل شعر بعدی از استاد کدکنی کدام شعر را پیشنهاد میدهید؟ :)
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
        اگر از شاعری دیگر هم باشد مانعی ندارد :)
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۳۳
        زنده باشي موافقم شعر عالم عجيبي دارد و هر اثر دنيايي ست كه فقط خود شاعر ميداند
        واقعا سليقه دخيل است داداش گل، بله خواندم و لذت هم بردم خندانک
        خوشحالم از آگاهي ات خندانک

        به نظرم به كجا چنين شتابان محشرست اما احتمالا گذاشته باشي!؟
        اگر از استاد منوچهر آتشي يا نيماي بزرگ مثلا: فرياد خواهم زد فرياد يا مانلي
        خيلي عميق زيبا و شاهكار است خندانک

        سبز باشي و سرفراز
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۲۹
        موافقم و چه دنیای زیبایی :)🌻
        بله استاد به (کجا چنین شتابان) قرار داده شد 🌻 چهارشنبه شعر های مورد علاقه شما که حتما هم زیباست را ارسال میکنم ، فکر کنم 5 شنبه ثبت شود خندانک
        سپاس و مرسی و ممنون که هستی خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۴۵
        قوربانت خواهش ميكنم داداش خوبم
        به به چه عالي دستت درد نكند
        بينهايت ممنونم لطف داري خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۳۹
        از دوستان ميخواهم كه پاي اين وبلاگ بيايند و نظرشان را به اشتراك بگذارند،
        در كل حركتي كه ابوالفضل جان شروع كرده با رسالت و ارزشمند است.
        ( بخصوص براي دوستان جوان و تازه وارد سايت، مطالب خوب و آموزنده است)
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۳۰
        برزگ مایی استاد جان خندانک 🌻
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۴۵
        خندانک خندانک 🙏🏻
        احسان کریمیان علی آبادی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۴۸
        درود آموزنده و مفید بود
        استفاده کردم و ستودنی است وقتی را که به این کار اختصاص داده اید
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۳۱
        سلام و درود🌻
        خوشحالم که توانسته ام اندکی به معلوماتتان بیفزایم :)
        لطف شما بسیار است
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۱۶
        درود فراوان
        بسیار بسیار
        زیبا و عالی
        بود🌺🌸🌺
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۴۲
        ممنون از شما و وقتی که برای مطالعه نهادید
        🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۴۸
        باید به اونایی که بهم میگن چرا اینقدر افتاب گردونارو دوست داری بگم بیان مطلب ارسالی شمارو مطالعه کنن خندانک

        واقعا گلی زیبا و وفادار و پراحساسیه خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۰۴
        سلام و درود خانم غزالی گرامی🌻
        بله واقعاً.... حقیقتا هم گلی عجیب عاشقه🌻
        وقتی که یکیشو تو حیاط خونمون داشتیم....
        شب موقع غروب
        آهسته سرشو مینداخت پایین و
        آروم طی امتداد شب......
        در موقعیت طلوع قرار میگرفت....
        انگار به یاد اولین لحظه دیدار
        معشوقه خود ، آفتاب
        غمگین.... با سری افتاده در آن جهت می ایسته
        و
        وقتی خورشیدش باز میاد....
        شاد و خوشحال به آفتاب تا عصر نگاه میکنه.......
        🌻
        علاوه بر این
        تخمه آفتابگردان هم دیگه خیلی حرف واسه داره خندانک
        🌻
        گلش ایموجی دم دستم شده
        یه بار فرستادم تو کامنت یه سایتی دیگه...
        همینجور تو تاریخچه ایموجیا مونده :)



        ممنون
        خوندید و سر زدید🌻
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۴:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5