سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    بانوی سه حرفی ۲❤
    ارسال شده توسط

    محمد راد

    در تاریخ : چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۰۵
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۲۵ | نظرات : ۶

    هربار که چشمانم را میبندم زنی با موهای سیاه که به بلندای بخت منحوس من است رو به رویم دست بر زیر چانه مینشیند
    چشمانش نسبتا درشت و قهوه ایست  با مژه های مشکی خیلی بلند که وقتی به بالا نگاه میکرد کل ابرویش را در بر میگرفت  مژه های پایینش یکی در میان بلند بود و مژه های بالا هرچه به طرفین چشمانش نزدیک میشد بلند تر به نظر میرسید من از چشمان مینیاتوری اش فقط یک تصویر کلی را گفته ام ... به جرئت میگویم که هیچ شاعر و نویسنده ای نمیتواند از آن همه زیبایی که در چشمش ریخته حرفی بزند من که هربار خواستم بنویسم واژها سرکوبم کردند و زیبا تر بودن نگاهش را بر سرم زدند ...
    بگذریم
    کلا هرگاه بحث چشمانش وسط می آید پرحرف ترین و بی دفاع ترین مرد جهان میشوم
    داشتم از صورتش میگفتم که انگار تکه ای نور بود در تاریکی موهایش
    صورت کشیده با گونهای برجسته  که هرگاه لبخند میزد دستانم نا خودآگاه دلشان هوسِ چیدنِ سیب میکرد
    اما درونم کسی نجوا کنان میگفت:  نچین
     که از بهشتِ داشتنش رانده میشوی!
    بینی متناسب با صورتش دارد با لبانی خوش حالتو جمع و جور که لبخندهای زیبایش را مدیون همین لبها بود
    از وقتی یادم می آید هیچگاه قهقهه نمیزدو ریز ریز میخندید  اما من دوست داشتم ببینم وقتی  از ته دلش میخندد چگونه میشود

    آخر این بانوی چشم قهوه ای من کمی خجالتیست :)

    وقتی تنها گیرش می آوردم و از زیبایی بی حد و نصابش میگفتم آنقدر زیبا میخندید که اگر سرخی گونه ها و شرم چشمانش نبود بی شک لبخندش را میبوسیدم
    چشمانم همچنان بسته است و آن زن باموهای مشکی با دستی که بر زیر چانه اش زده همچنان نگاهم میکند
    چقدر دلم میخواهد حرفی بزند تا دوباره صدایش بر قلبم تپشی ببخشد
    چقدر دلم میخواهد دوباره از زیبایی هایش بگویم تا لبخند بزند
    اما نگاهش آنقدر سرد و بی روح است که لبانم یخ میزند
    فقط خدا کند قلبش به گرمای سابق بماند
    اَه چه میگویم چرا خودم را گول میزنم
    او که نگاهش از قلبش منشا میگرفت وگرنه اینقدر خالص و زیبا نبود
    نه !الان هم زیباست شاید خیلی زیبا تراز  قبل
    نمیدانم
    اصلا بگذارید اینقدر اینگونه سرد نگاهم کند تا در خیالم منجمد شوم
    در این روزهای نبودنش
    خیال
    تنها راهِ رفعِ دلتنگیِ من است..


    بانوی سه حرفیِ من
    نگاهم کن در خیال
    آنقدر سرد که پلک هایم
    یخ بزند
    آنقدر سرد که منجمد شوم
    در رویا
    اصلا به کسی چه
    من عاشق عصر یخبندانم
    چرا راه دور میرویم
    بستنی!!!
    مگر سرد نیست ولی میبینی که
    چقدر لذت بخش است؟
    چشمانِ تو سردی اش هم دلنشین است
    پس خیره بمان بر من
    که
     دلم
    برای همین نگاه هم ضعف میرود...

    #محمد_راد

    #بانوی سه حرفی




     

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۰۵۶۶ در تاریخ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    پرستو پورقربان (آنه)
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
    مثل نقاشی خداست چهره اش ...نه؟!!
    دلم میخواست هیچ عشقی به افسوس ختم نشود ...اما


    درود خندانک
    محمد راد
    محمد راد
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۲۶
    بله...
    و هیچ نقاشی مثل خدا نمیتونست اینقدر ظریف و زیبا نقاشیش کنه... خندانک
    ارسال پاسخ
    رسول علی محمدی
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۳۶
    سلام
    زیبا بود و خوشا به حال بانوی سه حرفی با این دلتنگی های عاشقانه
    بی شک بانوی شعرهای شما سرشار از مهر هست و مهربانی که نگاهش پیوند خورده به نیلوفرهای آبی
    ماناباشید و پسند بانوی سه حرفی دلتان باشد خندانک
    محمد راد
    محمد راد
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
    بانوی شعر های من
    زیباترین سروده ی خداست...
    بله
    سر شار از مهر است و مهربانی...

    سپاس ازشما برادر بزرگوارم🙏 خندانک
    ارسال پاسخ
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
    چقدر قشنگ و صمیمی _______ خندانک

    هوایش را می بوسم
    صدایش را درآغوش می گیرم
    عاشقانه هایم را درگوشش نجوا می کنم
    .
    .
    .
    هزار پرنده درگلویم پرواز می کنند

    منیژه .
    هزار پرنده درگلویم پرواز می کنند
    محمد راد
    محمد راد
    چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۶
    چقدر زیبا نوشتید
    ممنونم خندانک

    سهم من از اون
    فقط نگاه است
    آفتاب گردان را به یاد آر...
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    شاهزاده خانوم

    یک وجب از پنجره پرواز کن ااا گوش مرا معرکه ی راز کن
    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست
    افسانه نجفی

    ت ااا میان من و تو ااا همیشه ما ااا می لنگید
    میر حسین سعیدی

    مرا بی خود شدن در دل به خود نیست ااا چو بینم ماه نو من دیگرم کیست ااا چو مستی آید از هر پیچش مو ااا نگه بر آسمان و مه چه نیکیست

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1