سه شنبه ۱۲ فروردين
اشعار دفتر شعرِ جنون نامه شاعر علی سالاریان
|
|
خرمنی از گندم های بریده شده با داس دهشتکوب,
در دشتی به بلندای حزن آدمی
در سکوتی بی پروا
در هوایی
|
|
|
|
|
به نفس می دمد صبح آوای نور را
به هوش می کشد خانه احسان تو را
به ترانه ای غوکان کنند زنده تالاب را
|
|
|
|
|
هر از گاهی عقایدت را جارو بزن
هر از گاهی روانت را نیز جارو بزن
|
|
|
|
|
دامنی از دیوارهای سرخ
روی پهنای دشت روبرو
|
|
|
|
|
دلم خالی ست
خالی تر از همیشه
هیچ
واژه ای در وصف این روزهای من است
|
|
|
|
|
دیدم در نگاهت رنگ گرم زندگی
|
|
|
|
|
در ذهن شب جستجو کردم تو را
در دالانهاي عميق افكار
در مسير رودخانه
|
|
|
|
|
روی خطی از خون صدای ناله های زنان ده شنیده می شود
|
|
|
|
|
امشب با هر قطره بارانی که می آید درونم متلاشی تر از قبل می شود
جای تو خالی است
خالی تر از همیشه
|
|
|