چهارشنبه ۲۲ اسفند
اشعار دفتر شعرِ گوزن های سوخته ! شاعر علي غلامی
|
|
برگرداگرد جویبارهای تعفن
رنگ بازان رنگار ، رنجور
|
|
|
|
|
درهم می پیچانی ام ،
روزگارت درهم پیچد...
|
|
|
|
|
گوشت تن ام شوریده است،
دریایی شوراب نوشیده ام .
آسمان ام چکه می کند،
عمری برشوره زارچکیده
|
|
|
|
|
سوگند به چکمه آویزهای اسفالت ِ داغ ِآگاهی
به چوب دست های افتخار ِدانایی
به فریادهای س
|
|
|
|
|
تو ...
آن جا
استاده ، دل خسته
روبروی خورشید
|
|
|
|
|
اگرسگ ها نجس نبودند ،
پارس آدم ها باید واق می کردند،
آنگاه ...
|
|
|
|
|
آسمانی گرفته ،
ازگازهای خورنده نانجیب
مخازن عظیمی که درهم می پیچند؛
ازحجم درد
|
|
|
|
|
اندوه ات را به خاک هم نتوانی سپرد
این سنگواره واژه گان واژگون ،
همان برگ خاطره های لبریزخزان
|
|
|
|
|
کسی به فکرگوزن های قربانی نیست
سوختگانی که شاخ به پیشانی خورشید بستند
وشانه به گونه ی خاک غلت
|
|
|
|
|
یک تن نیز
درآن حوالی نبود؛
جزسایه ی باد ،
که زیر لوله های نفت پنهان می خزید،
|
|
|
|
|
تنها منم که جان می کنم ،
ودیگرکسی ...
هرگاه
تومجنون وار،
برساحلی عریان
درخودمی پ
|
|
|
|
|
ازنسل گوزن های سوخته
گورستان ماشین های معدوم
قلقل دریا ونمکزار
ماراتن مردی ...
|
|
|
|
|
کدامین نژاده ازناجی مسلکان گواراندیش
می توانند ،
این نسل ِ سست واژه گان را
ازمخمصه ی پو
|
|
|
|
|
آه ، ای درد
من تو را درآلونک سیاهان ملاقات کردم
درهیبت پشه یی خونخوار .
درآن جا ازجان
|
|
|
|
|
اگرمن ازجوی گنداب شهر کاردی بیابم ، دسته دار وتوزنگاب سکه یی شیرنشان برای باختن درقمار
|
|
|
|
|
نطفه های مصلوبی بیش نیستیم دررحم آسمان ولاشه ی مرده یی درگهواره ی زمین اگرخدا نمی دان
|
|
|
|
|
ازبذر ِویرانه های شهری باستانی زیرخاک ِ علف های سبز ِ این پژمرده باغ شهری تازه خواهد رویید.
|
|
|
|
|
برقله ی سنگستان گور
سواربرشانه ی نهنگ ها ودایناسورها
ایستاده ام
|
|
|
|
|
هرگاه ... غلیان ِآه لایه های تلخ ِاندوه درناکامی های اندیشه ی اندوخته
|
|
|
|
|
پیش ازمیلاد پدر مصلوب شده بود بربازوی چوب بست گهواره ی مادر قرن ها با اتلوی افریقایی ج
|
|
|