پنجشنبه ۱۵ خرداد
اشعار دفتر شعرِ دلدار شاعر فاطمه عباسی(دلدار)
|
|
چو دیدم خنده بر لبهای شیرینت، شدم شاعر
که در وصفت سرودن گشته ام در شاعری ماهر
منم آن دلسپرده، آن
|
|
|
|
|
شب تا سحر بیدار و بالای سرم بود
من خواب و او دلواپس ِ درد و تبم بود
با بغض من سر ریز شد از چشم ا
|
|
|
|
|
تکیه گاهم میشوی تکیه دهم بر شانه ات
جان من ناقابلت قلبم شود چون خانه ات
میشوم آرام جانت ،جان سپار
|
|
|
|
|
نکند خوابم و رویای تو مانند سراب است
فکر دل کندن تو از دل من ،عین عذاب است
نکند دست رفاقت ز دلم
|
|
|
|
|
بگیر دستم که بی تو از تمام این جهان خستم
و دور از من نشو هرگز بگو تا آخرش هستم
سراسیمه به دنبا
|
|
|
|
|
گر پانهی در قلب من تو ماندگارم میشوی
در حسرت آغوش من ،چشم انتظارم میشوی
این زندگی دارد گره ،چون
|
|
|
|
|
دلبرا کز چشم تو فتنه به پا خیزد همی
چشم شهلایت کند یاد آور دیرین غمی
بلبل شوقم چنین آواره در کویت
|
|
|
|
|
در این دنیای نامردان نخواه تو لطفی از یاران
نده تا پای جان دست رفاقت می دهی تاوان
گذارند بر سرت
|
|
|