صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
 بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۱۰۵۲۲ |
تا کنون 343 کاربر 1503 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
تو که میگویی ظالم نیستی ، ظالم نیستی ؟
اینرا میگویی چون عادل نیستی
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۲۷ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
دیگرخسته ام ازخود ،
پس برس به دادم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۰۶ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
دیگه آفتاب عمرم ،
لب بومه
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۷۳ در تاریخ ۷ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
مردم خبر !
مردم خبر !
شاخه هایم را کندند ،
آنهمه وحشیانِ بد
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۴۷ در تاریخ ۸ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
یکعالمه شعارِخوب پُربود ،
بر اندام دیوار
شعارها زیر رنگ رفتند
فقط مانده است دیوار
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۱۲ در تاریخ ۱۰ روز پیش
نظرات: ۰
مجموع ۱۶۷۴ پست فعال در ۳۳۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
زندگی زیباست زندگی زیباست اگر : هنری در آن باشد هدفی دل نگرانیهای ناشی از تعهدها لذت نسیمی که متعادل شده با حرارت تن ، بدن را در خود غرق کند و کار و تلاش ، ان
|
|
چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۲۷
نظرات: ۰
|
|
آیا خاص بودن دیوانگی ست؟ صدای کِشدار و طولانی و دلهرهآورِ ترمز اتومبیل و سپس صدای هول انگیزِ تصادف ، من را به سمت محل حادثه کشاند. محل تصادف، چهارراه عریضی بود که درآن محله
|
|
دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۰۵:۲۴
نظرات: ۰
|
|
در آرزوی شهادت یک قطره ازقلبش چکید برخاک . خونین رنگ وشفاف بود طراوتی داشت که همواره میماندم به یاد بوی خوشش، مستی هوش را در پی داشت ومستیِ فکر، دیوانگی ام را و ت
|
|
يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸ ۰۵:۰۹
نظرات: ۰
|
|
این داستان نیست ، واقعیت دارد آنجا که از ما دور هم نیست . در آن نقطه تاریک ، آری آن زن و مرد را میگویم و آن بچه که از درد گرسنگی می گرید . در آن دخمه ی تاریک که بدنه
|
|
چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۴
نظرات: ۰
|
|
حباب ، میترکد با یک ماشین آخرین سیستم - دیوانه وار- در اتوبان، رانندگی می کرد. صدای موسیقی، همه اطرافش را پر کرده بود . آنها که او را می دیدند همه جور شک و گمان در مغزشان تلنبار
|
|
پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۲۹
نظرات: ۰
مجموع ۱۵۰ پست فعال در ۳۰ صفحه |