صفحه رسمی شاعر اکبرامرایی
|
 اکبرامرایی |
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۱ تير ۱۳۶۸ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | جمعه ۱ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | دبیرفیزیک معلم آموزش پرورش |
محل سکونت: | لرستان خرم آباد |
علاقه مندی ها: | شعروداستان فیزیک کوانتوم ونجوم |
امتیاز : | ۶۹۳ |
| تا کنون 97 کاربر 304 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
عاشق داستان وشعرهستم وعاشق می مانم دخترقشنگی دارم بنام ویرا(درزبان لری یعنی دریادماندن) که با آمدنش فصل جدیدی درزندگی من وهمسردوست داشتنیم باز کرد.درکل همین چهار چیز بس است داستان شعر همسرعزیزم و دخترقشنگم همین انگیزه ی من برای بیدارشدن |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
از مادرم که با چادر نمازش.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۹۰۸۱ در تاریخ جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۰:۲۴
نظرات: ۱۵
|
|
|
میروم
تا سایه نباشم... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۸۵۵۳ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۰۲
نظرات: ۶
|
|
|
عاشقان بر دار آبرو داری می کنند... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۹۶۹۵ در تاریخ سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
نظرات: ۱۶
|
|
|
از من سه چهار کیلو استخوان و.... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۹۲۶۹ در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
نظرات: ۱۵
|
|
|
شب زیر نور ماه تاب خواب.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۹۱۹۳ در تاریخ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۰۴
نظرات: ۱۶
| مجموع ۲۹ پست فعال در ۶ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر اکبرامرایی
|
|
|
![]()
چه می شد اگه کتابخونه ها به اندازا رستورانها شلوغ میشدن
چه میشد اگه بجای یارانه و معیشت ماهانه کتابی رو میدادن و میخوندیم
چه میشد اگه کسی ازم آدرس خونمون رو خواست بهش بگم نزدیک کتاب خونه قدی
|
|
چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۴۳
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
خدا میداند که در این سالها چقدر این جمله را شنیدا ام که این مردمان هرچه بر سرشان می آید حقشان است
مگر غیر از این است که مشکلات تورم و بیکاری و فقر و..... را در سایر کشورها خواص حل میکنند مگر غیر
|
|
دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۱
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
سلام
مخاطب دهه ی هفتاد و هشتاد شعر فارسی مخاطی باهوش و واقع گرا ست. مخاطبی که تاب و پیچ گیسوان یار وخورشید چشمان لیلی و تیشه ط فرهاد رو به سختی میفهمد و یا بهتر است بگویم میپذیردبیشتر واقعگرا هست
|
|
جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۲۲
نظرات: ۱۰
|
|
|
![]()
حق خوردنی نیست
میدانم
اما فراموش نکنید انسان همه چیز خواراست
من کسی را میشناسم صبحانه حق کارگران را با مربا میخورد
نهار حق پلو با ماهی میخورد البته با نوشابه
شب چیزی نمی
|
|
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۱۶
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
دلار و طلا و زمین وخودرو و.... گران شدفدای قافیه های گمشده ی شعرت.برای من یک مداد و کاغذی سفید کافیست نه طللا دارم نه دلار
بگذار اوج بگیرند ما منظر فرود سختش در کره ی ماه مینشینیم
بخند
|
|
دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۳۲
نظرات: ۰
| مجموع ۱۱ پست فعال در ۳ صفحه |
