صفحه رسمی شاعر احمد نصرتی
|
احمد نصرتی
|
تاریخ تولد: | سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۳۵۲ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | خراسان رضوی-گناباد |
علاقه مندی ها: | موسیقی_نقاشی_فیلم_عکاسی |
امتیاز : | ۸۶ |
تا کنون 15 کاربر 60 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
ای انسان!
تیشه برداشته ای بی پروا
قطع میکنی رگهای زمین را... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۱۴۷۹ در تاریخ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ۲۳:۰۲
نظرات: ۶
|
|
وقتی از پنجره چشمم به افق می افتد ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۱۴۵۴ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ ۲۲:۰۲
نظرات: ۱۵
|
|
پر شدم از خاطره
مثل یک صحرا وسیع...
...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۱۴۱۸ در تاریخ چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ ۲۱:۲۱
نظرات: ۶
ثبت شده با شماره ۷۱۳۹۱ در تاریخ سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۲۹
نظرات: ۱۱
|
|
...تکه ای از دلم انگار
جامانده در خانه کودکی ام... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۱۳۵۲ در تاریخ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ ۱۴:۵۵
نظرات: ۱۲
مجموع ۱۰ پست فعال در ۲ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احمد نصرتی
|
|
این روزهای آخر سال ونزدیک به عید صحنه هایی را در شهر و سرزمینم می بینم که اشک را مهمان چشمانم میکند وخنجر بغض را بر قلبم فرو میکند: انسانهای آبرومند و مقبولی که تا کمر در سطل های زبال
|
|
پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ۰۳:۳۸
نظرات: ۷
|
|
عکس درقاب نشسته بود و لبخند میزد و دخترک با اشک شیشه قاب را شست و لبخند مادر را نوازش کرد.پدر خسته شده بود:...هرروز...هرهفته...هرماه...واکنون بعد از سالیان دراز هنوز خاطره مادر را فراموش نکرده است....
|
|
يکشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۷ ۱۹:۳۵
نظرات: ۰
|
|
مادر به پسرش نگاه می کرد که با چه اشتیاقی فرفر های رنگی زیبا را می ساخت:...علی جان....این همه زحمت می کشی ولی کسی دیگه این روزا فرفره نمیخره.....!...ولی علی گوشش بدهکار نبود. علی فرفره ها را به پ
|
|
پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۱۲:۱۳
نظرات: ۰
|
|
پیرمرد خم شده بود در میان زباله ها وتند تند زباله های بازیافتی را بر می داشت ودر کیسه ای که بر پشتش گذاشته بود می ریخت. جوانی خوش تیپ از خانه ای بیرون آمد وبه سمت ماشین مدل بالا وگران قیمتش رفت.و
|
|
چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ۰۱:۱۵
نظرات: ۰