صفحه رسمی شاعر فریبا غضنفری (آرام)
|
 فریبا غضنفری (آرام) |
تاریخ تولد: | جمعه ۱۹ مرداد ۱۳۵۸ |
برج تولد: |  |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | پنجشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۴ | شغل: | کارشناس مترجمی زبان انگلیسی _ کارشناس مهندسی صنایع |
محل سکونت: | تهران-کرج |
علاقه مندی ها: | مطالعه، هنرهای دستی، موسیقی، ورزش ، شعر، طبیعت گردی |
امتیاز : | ۱۵۴۳ |
| تا کنون 940 کاربر 4638 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
متاهل و متعهد.
عاشق،
عاشق دلارام دل آرامم
عاشق زیستن در نهایت انسانیت
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
داربست ِِ دست
شکست ..... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۷۴۵۸ در تاریخ سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۴۵
نظرات: ۲۴۶
|
|
|
باید به گِل نشست
نه ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۶۹۵۸ در تاریخ جمعه ۱۳ تير ۱۳۹۹ ۱۵:۴۳
نظرات: ۱۵۳
|
|
|
با چمدانی پر از خیال... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۶۶۶۸ در تاریخ سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
نظرات: ۱۲۳
|
|
|
می کوبد هر چه می تواند ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۶۵۵۷۱ در تاریخ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۴۱
نظرات: ۳۲۳
|
|
|
دامان هر موجِ سینه خیزِ
چنگ به ساحل کشیده
.... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۶۵۴۳۶ در تاریخ جمعه ۴ خرداد ۱۳۹۷ ۱۶:۱۴
نظرات: ۱۲۰
| مجموع ۶۱ پست فعال در ۱۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر فریبا غضنفری (آرام)
|
|
|
![]()
قسمت دوم : مامان دنبال حرف من را گرفت و گفت : که ... لابد توی ماشین یا خیابون شایدم فروشگاه دیدییش .... : نه اتفاقا...... یکی از شرکتهایی که ارسال محصولاتش رو از طریق خط کشتیرانی ما انجام می داد ، باب
|
|
دوشنبه ۷ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۲۸
نظرات: ۱۹
|
|
|
![]()
داستان دنباله دار... قسمت اول مامان در آشپزخانه مشغول درست کردن سالاد بود ، عطر برنج هاشمی مرغوب گیج کننده بود، فر هم روشن بود ولی نمی توانستم حدس بزنم این بار مامان چه چیز تازه ای درست کرده است
|
|
يکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴ ۱۸:۰۸
نظرات: ۲۵
|
|
|
![]()
با تیزبینی زیادی به همکاریم ادامه می دادم. خانوم خودش فهمیده بود که دختر حواس جمعی هستم و زیر ذره بین گذاشتمش و بگی نگی بهش مشکوک شدم. ولی به روم نمی زد و سعی به اثبات خودش داشت. یک روز ازم خواست برای
|
|
جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴ ۱۳:۳۴
نظرات: ۳۱
|
|
|
![]()
تصمیم گرفتم که بیشتر به اون خونه برم و ازونجا که خانوم با دوستم و خواهرش خیلی صمیمی بود من رو هم صمیمانه پذیرفت ، حتی داخل خونه اش هم راه داد. باورم نمی شد که خونه ای به اون شیکی با طراحی گرافیکی امرو
|
|
يکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۰
نظرات: ۴۷
|
|
|
![]()
مدتی بود که تو حیاط بین دو تا باغچه ی مستطیلی بزرگ و قشنگ این پا و اون پا می کردم. دل تو دلم نبود و هزار مدل سوال تو ذهنم، سان می دیدن «یعنی کیه؟ چه شکلیه؟ کارش چیه؟ اصلا چی میشه ؟» بالاخر
|
|
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵
نظرات: ۳۱
| مجموع ۲۶ پست فعال در ۶ صفحه |
