صفحه رسمی شاعر ســودابه صادقـــی
|
 ســودابه صادقـــی |
تاریخ تولد: | جمعه ۲۵ آذر ۱۳۰۰ |
برج تولد: |  |
گروه: | شاعران سپید |
جنسیت: | بدون اطلاعات |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۳ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | کرمانشاه |
علاقه مندی ها: | شعــــــــــــــــر،وطنم و تنبـــــــــــــــور. |
امتیاز : | ۷۱۶ |
| تا کنون 99 کاربر 284 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
نقد اشعارشاعران مخصوصاً شعر سپید رو خیلی دوست دارم
:-)
.
.
.
.
این روزها اسمِ من نوکِ زبانِ توست ،
اما صدایم نمی زنی ...! |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۳۴۳۸۵ در تاریخ سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ۱۵:۲۹
نظرات: ۲۶
|
|
|
این آخرن شعریست که می نویسم... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۴۲۶۳ در تاریخ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۵:۱۹
نظرات: ۴۰
|
|
|
برای تو که نیستی .... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۴۱۷۰ در تاریخ سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۴:۳۴
نظرات: ۲۵
|
|
|
... و عشق بازی ماهی ها پیمان صلح اند. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۴۱۱۲ در تاریخ يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۳۴
نظرات: ۳۰
ثبت شده با شماره ۳۴۰۳۷ در تاریخ پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۴:۰۸
نظرات: ۲۷
| مجموع ۱۱ پست فعال در ۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر ســودابه صادقـــی
|
|
|
![]()
سلام دوستای دوست داشتنی و نابم.
سال تحویل شد و من ❀ تمام دلتنگیهایم را❀به جای تو در آغوش می کشم¸.•❤•.• چقدر جایت میان بازوانم خالیست نوروزت مبارک( مخاطب خاص...)&n
|
|
سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ ۲۰:۴۶
نظرات: ۷
|
|
|
![]()
چند روز پیش، "یولیا واسیلی اونا" پرستار بچه‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم.
به او گفتم: - بنشینید یولیا.می‌دانم که دست و بالتان خالی است، اما رو در بایستی دارید و به
|
|
دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ۱۳:۳۶
نظرات: ۹
|
|
|
![]()
شاید خیلی وقتا دیده باشیم که یه نوشته ای که بهش میگن شعر اصلا اون ویژگی هایی که ما برای شعر میشناسیم رو نداره. یعنی به نظرمون میاد که این هیچ فرقی با نثر نداره.
اصلا تفاوت های شعر و نثر چیه؟
|
|
يکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۱۶:۱۲
نظرات: ۶
|
|
|
![]()
دلم اونى رو میخواد كه وقتى ميگم ميخوام جيغ بزنم نگه هيس زشته ، بگه :
1.2.3 ..
اونى كه وقتى باهاش ميرم دريا نشينم يه گوشه و فقط حرف بزنيم و دريا رونگاه كنيم ، آب بپاشيم تو صورت هم ..نت
|
|
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ ۱۴:۳۵
نظرات: ۷
|
|
|
![]()
سلام به همه ی دوستای نابم
همیشه این موقع ها هیجان عجیبی واسه خرید داشتم عین گنجیشکا میشدم اصلا یه جا بندنمیشدم...اما امسال ...دیروز رفته بودیم خونه مامان بزرگم دیگه مثل ثابق نبودمریض و بی ح
|
|
يکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۱۳:۵۵
نظرات: ۹
| مجموع ۱۲ پست فعال در ۳ صفحه |
