صفحه رسمی شاعر احسان کاظمی
|
احسان کاظمی
|
تاریخ تولد: | يکشنبه ۷ دی ۱۳۶۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ | شغل: | وکیل |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | سینما/شعر/داستان/فیلمنامه نویسی/موسیقی کلاسیک(شجریان) |
امتیاز : | ۰ |
تا کنون 12 کاربر 15 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
میان این جدولهای متقاطع
میان عمودی افقی های این دنیا
به دنبال یک دو حرفی ام
واژ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۷۹۹۲ در تاریخ دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲ ۱۲:۴۱
نظرات: ۱۳
|
|
پُرم از حس زیستن
میخواهم همه بر دار رفته ها را پایین بی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۷۹۴۵ در تاریخ يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۲
نظرات: ۴۴
|
|
کیک تولدت طعم نابودی هیروشیما را می دهد
تلخ و متروک ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۷۷۸۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ ۱۳:۱۶
نظرات: ۵۱
|
|
می نویسم از تو و تبخیر می شوم
شاید که نه حتما منم که در وجود تو ذره ذره تکثیر می شود ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۷۷۳۰ در تاریخ سه شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۲ ۰۹:۳۱
نظرات: ۴۱
|
|
طعم لبانت را مزه مزه میکنم
نگاهت را برای چشمانم تمدید کرده ام ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۷۶۳۲ در تاریخ يکشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۲ ۱۱:۲۳
نظرات: ۴۴
مجموع ۲۱ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احسان کاظمی
|
|
با دستان لرزان دنده ی ماشین را عوض کرد،باید هر چه زودتر جنازه ی زنش را گم وگور می کرد.باید جایی می رفت که هیچکس او را نبیند.صدای بوق ماشین پشت سرش تمام بدنش را لرزاند.یاد جیغ های پروین افتاد وقت
|
|
سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۲ ۱۶:۳۲
نظرات: ۹
|
|
یکی از دیوانه ها کنار حوض وسط حیاط تیمارستان ایستاده بود وبلند بلند بخشی از یک ترانه را با زبان نامفهومی می خواند. اما هیچکس به صدای گند او توجهی نداشت. تنها یکی از دیوانه ها در حالیکه با سنگ، س
|
|
دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ ۰۵:۳۸
نظرات: ۱۲
|
|
« لطفاً سوسکها را له نکنید» از دور گردنش گردنبند تی تانیوم را باز کرد.کلیپس رویموهایش را برداشت و با یک تکان سر کلّ موهای مشکی در حال حاضر(های لایت) شده اش راریخت روی شانه ها و
|
|
جمعه ۸ شهريور ۱۳۹۲ ۲۲:۲۱
نظرات: ۲۵
|
|
باز هم به من خیره شد وهمینطور بی دلیل لبخند زد.از حالت چشمانش می شد راحت فهمیدقصد وغرضی دارد ولی برای کسی به سن وسال من قصد شیطانی یک زن مهم نبود.الان نزدیک دو سال نه شاید یک ماه شاید هم ده روز
|
|
چهارشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۲ ۱۷:۰۳
نظرات: ۱۲
|
|
سنگ قبر شخصی عرق از سروصورتش می چکید،همیشه به خاطر چربی زیادی که داشت موقع کار خیلی زود عرق ،سر وصورت وزیر بغلش را خیس می کرد مخصوصا درگرمای تابستان.بالاخره کار این سنگ قبر هم ت
|
|
يکشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۲ ۲۲:۳۶
نظرات: ۱۱
مجموع ۶ پست فعال در ۲ صفحه |