صفحه رسمی شاعر نیره ناصری نسب
|
 نیره ناصری نسب |
تاریخ تولد: | شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۰۰ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ | شغل: | دبیر |
محل سکونت: | پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین |
علاقه مندی ها: | کمی انسانیت |
امتیاز : | ۱۲۳۷ |
| تا کنون 718 کاربر 4125 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
یک قدم تا به زمین نزدیکم
با نفس های شقایق در باد |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
پیشکش به دوست ارجمندی که وجودش سراسر مهربانی است ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۵۴۳۵ در تاریخ پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۳ ۱۴:۲۲
نظرات: ۶۷
|
|
|
بگذریم از این عالم خاکی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۵۳۷۵ در تاریخ سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۳ ۱۷:۵۳
نظرات: ۵۷
|
|
|
این است خلقت انسان بشر قدر خود رابدان ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۵۲۸۰ در تاریخ يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۳ ۰۹:۲۶
نظرات: ۷۲
|
|
|
چه شد این همه دوستی های بی سرانجام ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۵۲۲۷ در تاریخ جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۳ ۱۲:۳۴
نظرات: ۴۴
|
|
|
سپاس از جناب مجاهدنیا ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۵۱۹۶ در تاریخ پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳ ۱۱:۵۰
نظرات: ۶۹
| مجموع ۱۳۳ پست فعال در ۲۷ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر نیره ناصری نسب
|
|
|
![]()
گاهی فکر میکنم دنیا را آسانتر از سخت و سخت تر از آسان طی کردم
فکر میکنم در آسانترین زمانها سخت ترین لحظه ها را داشته ام
در دو راهی زندگی انتخاب راه سوم دشوارتر از راهی است که سرگردانی
|
|
يکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۲۱
نظرات: ۱۳
|
|
|
![]()
با بی حوصلگی خودش را روی تخت انداخت
چشمهایش را به سقف دوخت دستش را روی سرش گذاشت
چشمهایش را به هم فشار داد تا کمی در تاریکی خودش فرو رود
تخت لرزید احساس کرد کسی پایه های تخت را تکان می
|
|
يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۲۳
نظرات: ۱۴
|
|
|
![]()
این پایان حرف های من است
شاید فردایی برای من وجود نداشته باشد
دلم برایتان تَنگ خواهد شد
کاش گریه ام می آمد
اشک ها هم از من قهر کرده اند
در زندگی سایه ای نداشتم
و از سایه
|
|
شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۳۹
نظرات: ۲۸
|
|
|
![]()
قدم در زمین می نهی فکر میکنی تنها برای توست
نشنیدی صدای گامهایت گورها را به لرزه می آورد؟
نه در اعماق زمینی نه در اعماق آسمانها
سرگردان امروز کاش میدانستیم که نمی دانیم
عیب اینجاست
|
|
شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۴:۴۶
نظرات: ۲۹
|
|
|
![]()
امشب خواب را زیر پا له کرده ام
دستش را می گیرم مانند همیشه نیست
یخ زده کنار درختی پیر تکیه می زند
گفتم آیا آخرین تصمیم است ؟ چیزی نگفت
اشاره به جغدی کرد که بر درخت می نالد<
|
|
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۲:۳۴
نظرات: ۴۱
| مجموع ۷۳ پست فعال در ۱۵ صفحه |
