سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

جمعه ۲ آذر

صفحه رسمی شاعر رضا محمدی (شب افروز)


رضا محمدی (شب افروز)

رضا محمدی (شب افروز)



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۴۸

برج تولد:

برج ثور

گروه

:
شاعران کلاسیک

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹

شغل

:
کارمند

محل سکونت

:
تهران -تهرانپارس -فلکه سوم خیابان 194غربی

علاقه مندی ها

:
علاقمند به اشعار کلاسیک عرفانی

امتیاز

:
۲۶۳
تا کنون 113 کاربر 312 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

لیست دفاتر شعر


۱

ناز نگاه

۲

شعر یار


اشعار ارسال شده

زن شعری از رضا محمدی (شب افروز) از دفتر ناز نگاه نوع شعر قطعه

زن اگر پشت مرد خود باشد ...
این شعر را ۱۶ شاعر ۳۱ بار خوانده اند.
سید حاج احمدی زاده(ملحق) ، طاهره حسین زاده (کوهواره) ، مجتبی شهنی ، شعله(م جلیلی) ، رضا محمدی (شب افروز) ، عباسعلی استکی(چشمه) ، مسعود معادی و ۸شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۹۵۵۳۸ در تاریخ پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸    نظرات: ۱۸

تا که علی (ع) قبله ی حاجات شد ذکر علی(ع) همچو مناجات شد  ...
ثبت شده با شماره ۴۸۲۱۰ در تاریخ يکشنبه ۶ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۳۷    نظرات: ۴

از شب افروزی من هر چه که شد یاد کنید عشق راگستره ای در  ...
این شعر را ۹ شاعر ۲۵ بار خوانده اند.
وحید کاظمی ، سیده لاله رحیم زاده (آلاله سرخ) ، عباس زارع میرک آبادی ، رضا محمدی (شب افروز) ، محمود انصاری ، مهدی رفوگر ، ادرینا(سمانه هروی) و ۱شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۴۵۴۱۳ در تاریخ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۰۰    نظرات: ۴

خوشا مسجد به هنگام نمازش خوشا میخانه و وقت نیازش ...
ثبت شده با شماره ۴۴۶۶۳ در تاریخ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۳۰    نظرات: ۱۶

گردش پرگار حق حول نبی(ص) ست هرچه را خارج از آن شد باطلی� ...
ثبت شده با شماره ۴۴۴۶۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۰۶    نظرات: ۱۳

مجموع ۳۶۰ پست فعال در ۷۲ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر رضا محمدی (شب افروز)


یادش به خیرداستان بر می گرده سی سال پیش من یه پسر بچه ده ساله خیلی شیطون بودم و به قول قدیمیا  یکی یه دونه چل و دیونه اونوقت ها مرحوم پدرم ظهر که می شد برای استراحت خونه می اومد    
شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹ ۱۴:۰۵    نظرات: ۱

به نام خدا
 
 
طبق معمول هر سال آ ش نذری به پا بود عمه سکینه خاله رقیه دائی عزت یعنی خانواده کور وکچلا ریخته بودن تو خونمون وهر کی هم یه ظرف بزرگتر از خودش آورده بود ننه
پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ ۱۲:۳۶    نظرات: ۱

 
بنام خدا
تابستان داشت تمام میشد ومن خانواده ام را مسافرت نبرده بود چون وضع مالی خیلی خرابی داشتم چند تا چک گردن کلفت پاس کرده بودم وضع بازارهم که نگو. خانومم هر روز غر میزد (که بابا
پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ ۱۲:۲۵    نظرات: ۱


مرحوم پدرم یه ویلا تو شمال خریده بودآقا تو زمان دانشجوئی من و چند تا از بچه ها رفتیم اون جا همسایه دیوار به دیوار ما یه پیره زنی بود به نام ننه کوکب چند تا مرغ و خروس محلی داشت که خیلی براش عزیز
چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۸۹ ۱۶:۱۹    نظرات: ۰


بنام خدا
صبح زود بود و خدا بیامرز پدرم داد میزد رضا بلند شو بابا  از کار میمونیما ومن همانطور که چشمامو میمالوندم گفتم چشم ما یک کار ساختمانی در شهر اراک می خواستیم شروع کنیم
وامر
سه شنبه ۴ آبان ۱۳۸۹ ۲۰:۱۶    نظرات: ۰
مجموع ۱۱۶ پست فعال در ۲۴ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
6