صفحه رسمی شاعر صدیقه جـُر(ساحل)
|
 صدیقه جـُر(ساحل)
|
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۴۶ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ | شغل: | نویسنده، خانه دار |
محل سکونت: | سیستان وبلوچستان |
علاقه مندی ها: | نوشتن، شعر خوانی، |
امتیاز : | ۲۰۲ |
تا کنون 52 کاربر 122 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: در شهری مذهبی و متوسط در خانواده ایمعمولی بدنیا آمدم، از کودکی علاقه ی بسیاری به شعر و شاعرانی همچو فردوسی، وسعدی داشتم، و شب ها
برای پدرم، صحفاتی را از شاهنامه میخواندم، مدت هشت سال می نویسم، و در انتشارات ماهواره سه کتاب مشترک، چاپ شده،، بیشتر دلنوشته می نویسم،، یا حق |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
امشب به یاد وخاطرت ساز میزنم
مضراب شکسته دلم راچه بیتاب میزنم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۴۰۸۶ در تاریخ ۷ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
دلم گرفته برایت چرا نمیدانی
چرابرای دلم دعا نمیخوانی، ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۸۰۰ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۰
|
|
باز هم امشب انیس قلب زارم میشوی
همنشین خلوت شب های تارم میشوی؟ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۶۰۲ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۱۸
|
|
دیشب بدیدم ماه هم معشوقه میخواست
از چشم بیدار فلک هنگامه میخواست،، ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۵۴۶ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۱۴
|
|
✍🏻در این نیزار غم هر نی رادیدم فغان وناله ای دارد،
به ایزد می رسید از دست دل این آه و فریادم،، ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۴۴۱ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۰
مجموع ۱۹ پست فعال در ۴ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر صدیقه جـُر(ساحل)
|
|
✍🏻آرام آرام بی قراری های روزهای کودکی ام را قدم میزنم، بوی خوش روزهای کودکی وعطرکوچه باغ های زیبا وچشم انداز پرچین های، سنگ چین و یک دست صدای نهراب بوته های بزرگ تمشک پرواز پروانه ها ی زردوسفید با بال
|
|
|
|
برای مادرم به وقت تنهایی،، انیس وموتسم در پریشانی، برای پدر،، کوه صبر، برجک امید، برای نگاه خسته ولی گرم وپر غرور، برای برادرم،، بود شور زندگی،، شادی،، برای خواهرم که جای مادر بود، برای زخم های دلم مر
|
|
|
|
✍🏻با دقت به دارکوب نگاه کن ببین آن چنان سر گرم کار خودش هست که از اطرافش چیزی نمیفهمد، مرتب با نوک دراز خود نوک میزند،پی در پی صدای تق تق آن را به وضوح میشنوی با سرعت تمام نوک میزند به تنه
|
|
|
|
✍🏻میدانستی رفیق؟؟ دلم یک شاملو، فروغ سهراب میخواهد که بنشینند و برایم غزل های عاشقانه بخوانند یا سهراب که مرا در قایقش جای دهد وببرد آن سوی مرز های دوستی و بگوید ز
|
|
|
|
✍🏻خندید،، وبا کمال فروتنی بوسه ی داغش را روی گونه ی پسرک خردسال، کاشت، ولی ناگهان بغض راه نفس کشیدنش راسخت کرد، باید برود، اینبار جنوب به طرف کوه اوشیدا،،(کوه خواجه در زابل) رفت، تاب دیدن پسرک که مادر
|
|
مجموع ۱۲ پست فعال در ۳ صفحه |