سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

چهارشنبه ۲۹ فروردين

صفحه رسمی شاعر فاطمه یاراحمدی ،روشنا


فاطمه یاراحمدی ،روشنا

فاطمه یاراحمدی ،روشنا



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
يکشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۶۲

برج تولد:

جوزا

جنسیت

:
زن

تاریخ عضویت

:
شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
بدون اطلاعات

علاقه مندی ها

:
شعر و داستان

امتیاز

:
۳۷۵
تا کنون 66 کاربر 195 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

اشعار ارسال شده


دست به پهلو می آیند این شعرها ...
این شعر را ۱۵ شاعر ۴۴ بار خوانده اند.
راحیل م ، محمد رضا خوشرو (مریخ) ، فاطمه یاراحمدی ،روشنا ، شاهزاده خانوم ، محمد گلی ایوری ، عباسعلی استکی(چشمه) ، آرزو عباسی ( پاییزه) و ۷شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۱۴۹۹۱ در تاریخ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۱۰    نظرات: ۱۸

ترانه ای بخوان که آرام شعله بگیرد دیوانگی صدات روی شیب کند خنده هام ...  ...
ثبت شده با شماره ۱۱۴۹۵۴ در تاریخ دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۰۵    نظرات: ۱۷
لبخند شعری از فاطمه یاراحمدی ،روشنا از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

من هیچ نمی دانم اما ! تو همان لبخندی نبودی که برای آمدنت یکی یکی سوزاندم پرهایم را... ...
ثبت شده با شماره ۱۱۴۹۳۱ در تاریخ يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۹:۵۴    نظرات: ۱۳

اندوه را به بلندترین شاخه فرستادم تا آخرین گردو را بیاورد ...
این شعر را ۱۲ شاعر ۳۷ بار خوانده اند.
حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی) ، مریم کاسیانی ، فاطمه یاراحمدی ،روشنا ، اسماعیل پاسداریان ، علیرضا محمودی ، هواجان جاویدان ، سید هادی محمدی و ۴شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۱۴۹۰۷ در تاریخ شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۵۳    نظرات: ۰

مجموع ۱۴ پست فعال در ۳ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر فاطمه یاراحمدی ،روشنا


همیشه در اندیشه امنیت ایم.
ڪشور امن
شهر امن
خانه ی امن
اما ڪاش 
همه ی ما یڪ
آدمِ امن
داشته باشیم
همان هایی ڪه از جنس بلورند
بی رنگ و شفاااف!
و با
چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ ۰۴:۰۲    نظرات: ۲۱

یلدا!
عشقِ دردانه ی پاییز بود و عاشق نار دانه!
یلدای پاییز ناخوش بود و طبیب انار دوایش کرده بود.
 
یلدا انار میخواست تا بماند
 و پاییز یلدا را تا در کوچه های شهر از
دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۲۸    نظرات: ۱۷

آقا جان در حالی که شالش را محکم به پیشانیش می بست ،سمت پنجره رفت با دستهایش بخار روی پنجره را پاک کرد و خیره به بیرون گفت:«عجب برفی می باره ،یعنی میشه رفت ده بالا سراغ گلنارم.»مادر پولیور
يکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱ ۱۱:۴۹    نظرات: ۸
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1