پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر افسانه پنام (مولد)
آخرین اشعار ناب افسانه پنام (مولد)
|
درد نبودت کجا...
علت رفتن کجاست...
من به تماشای خویش
علت رفتن بگو...
دیده ی مارا نِگر
خون دل از آن چکد
خنده ی لب را ببین
غرقه به خون گشته است
دل به دلت راه نداشت
راه خود اَر کج کنی
جان تو من گفته ام
قصه ی پر درد خویش
تهمت است آن تهمتی
بر دلم اَر بسته اند
درد من از، آن بود
لحظه ی دردم روی
بی کسم از بی کسی
ناله به نالان برم
زندگی ار زندگیست
ارزش مردن چه بود؟
مولود که جز تو نداشت
دوستی در این زندگی
تکیه به مینای خویش
گریه ی او را ببین
دیوانِ ما را بخوان
شعر همه شعرش تویی
حرف دلت را بزن
دیرنشده است دیر نشد
حرف اگرم، حقّ بُوَد
دل شکستی چرا؟؟؟
|
نقدها و نظرات
|
خــیلی مـــچکرم آقاے استڪۍ | |
|
خـــیلۍ خوشحال شدم که شعر من باعث شده داندان شما کمی خوب شود... گاهی شعر میسرایم برای درد هایم گاهی فقط شعر حال مرا میفهمد... | |
|
ممنونم بزرگوار | |
|
ممنون از محبت شما | |
|
خیلی ممنون جناب آزادبخت | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود