اَز نسل پاییزی ای نازنین اَبرو ، ازعشق لبریزی اِی ماه رَنگین رو
قلبت سرای مهر،آبان درآغوشت ،چشمت پرازآذر، پاییز بردوشت
همراه خورشیدی ،همسایه مهتاب،آه ای نگار من،ای عشق عالمتاب
بازآ مرو بنشین،یک بوسه مهمان باش تا کی خورم حسرت؟
تا کی بگویم کاش
* * * * *
تا کی تمنّای یک لحظه خندیدن ؟ تا کی غم و اَندوه هی اَشک بوسیدن؟
تا کی سُراییدن ، هی بُغض بَلعیدن ؟ تنهایی و ماتم ، رویای روییدن؟
تا کی پریشانی ؟ چسبیدن صد ننگ بر روی پیشانی ؟
دیوانه ام کردی ، غرق گناهم کن ، آغوش می خواهم ، با عشوه خامم کن
باز آ مرو بنگر من سخت حیرانم ، اِی دختر پاییز بی وقفه گریانم
باز آ نگارمن ، باز آ که دلخونم ، اِی نازنین لیلی همواره مجنونم
می خواهم از تو من یک فرصتِ دیگر . تا زیرِ پاهایت ، دل را کنَم پر پر
یک فرصت کوتاه از بهر دل دادن ، گر بخت یارم شد ، این دفعه دل بردن
یک عمر در حسرت ، یعقوب وارانه ، بازآ به کنعان عشقم ، دلیرانه
یک عمر در هجران ، آواره و حیران ، هی گونه بارانی ، هی تلخی دوران
یک فرصت دیگر، یک گاه مستانه ، یک طبل رسوایی ، یک عشق جانانه
باز آ بمان جانا ، باز آ تبسّم وار، با گونه هایی سرخ ، بهرمن بیمار
با شوخ چشمی آی سوی من شیدا،عشق مرا کن تو، در قلب خود پیدا
بازآ نگارمن ، من دوستت دارم از هر چه غیر از توست من سخت بیزارم
باز آ نگار من ، با سرخ پیراهن، باز آ که دیگر نیست صبر و قرار من
همزاد پاییزی ، ای نازنین بانو ، دیوانه ات گشتم ، ای ماه رنگین رو
سروده :
علی احمدی (بابک حادثه)