همیشه برقصم !!

من آشیانه ندارم ،  تورا خیالی نیست ؟

مثالِ شیشه شکستم ، دگرکه حالی نیست

کسی چه بداند ! چگونه غصه خریدم

شدم به دام اسارت ، چراسئوالی نیست !؟

ززخم زبانهای تلخ ، همیشه غمگینم

که کوچه کوچه دویدم وخوش خصالی نیست

به فکرفرارم ، ازاین خزانِ پرازدرد !

شکسته پَرم،پَکَرم ، دگرکه بالی نیست

مچاله شدم من ، دراین زمان دورنگی

زمان مردنِ من شد، وقبر خالی نیست !

که خوش روم اکنون ، بدون فکروخیالی

سفرکنم به جهانی ، که قیل وقالی نیست

همیشه برقصم !! بدونِ مطرب وتنبور!

به دردوغصه بسازم؟ چرا وصالی نیست؟

کنون که رفتن من شد ، چراتوگریانی ؟

دراین زمانه ندانی ، مراحظالی نیست ؟

**********

میلرزاند دلم

تیک تیکِ عقربه ها

نزدیک میکندرفتن ات

وتنهائی ام...