درود بیکران جناب استاد آزادبخت بزرگوار
سپاس از توجه شما و توضیحات زیبایتان
باید عرض کنم که از خودم بهتر شرح دادید این سیاه قلم را
و از شما می آموزم بزرگوار
در خصوص همه اشعار می توان گفت که معمولا مخاطب ها به شکل های مختلفی آنها را تفسیر می کنند و این هم زیباست
همانطور که افتخار داده اید و دیگر سیاه قلم های این حقیر را خوانده اید معمولا سعی بر ارائه اشعاری روان و ساده دارم تا مخاطب بدون هیچ انحرافی منظور را متوجه شود . چرا که اصل مطلب بیان نکاتی مستقیم به مخاطب است .
حال آنکه این دو بیت بر خلاف قبلی ها کمی معما گونه شد و پوزش میطلبم .
در خصوص بیت اول : دل انسانها نه پاک مطلق است و نه ناپاک مطلق مثل صفحه شطرنج و اما پایان دادن به هر عشق و وابستگی را به کیش و مات بیان نمودم چون دیگر بازی تمام است .
در خصوص بیت دوم : منظور این حقیر از به سیم آخر زدن همان معنی عامی می باشد .وقتی که از کسی که قید همه چیز را زده توقع هیچ محبت و احساس و حتی حرکت عاقلانه را نمیتوان داشت
مصرع سوم که مشخص است و مصرع چهارم هم منظور از تار همان تار گیسویی می باشد که برای رسیدن به آن روز و شب دوانیم . ولی وقتی که بدستش می آوریم کم کم سرد میشویم و بعد نیش و کنایه ها شروع میشود و اتفاقات مصرع اول و دوم پیش می آید و دوباره در مورد هر چیز و هر کس دیگر این سیکل تکرار میشود .
مجددا از توجه و لطف بیکران شما سپاسگزارم دوست عزیز
شاد و پیروز و سلامت باشید
سلام
کوتاه بسیارزیبایی بود