آرابا لار کچیر خیالمدان آغیر آغیر گدن اوکوز لرینان
قیجیر قیجیر سَسلی تـَکر لریلـَه سَن یُِوکلوُ
آرابا لار بیلمیـَن اُوفوقا طرف گدیرلـَر
بیر یُوخ الـُوب بیر گـُورونَر گونَش آلتیندا
اُوکوزلار تـَر ایچیندهَ قالمُوش اُوکوزلریلـَه
سَن یوکلـُو.........
بیر آرابا دایانیر،یخیلیر اُوکـُوزی
بی آرابا داها،یخیلیر اُوکـُوزی
وآخرینجی اُوکـُوز
بُو یُولـُون قـُوتار ماماقینی بیلنجَه
آرابا لار یتیشمز،یتیشمیلر اُوفوقا
و سَن یُِوکلوُ قالیلار یُولدا.....
........................
ترجمه فارسی:
گاری ها در خیال من میگذرند در حالی که گاوهای بسته به گاری سنگین قدم بر
میدارند
چرخ های چوبی گاری با صدای قژ قژ میچرخند. با باری سنگین از "تــو"
گاری ها بسوی افقی نا معلوم میروند
افقی که در زیر آفتاب سوزان در برابرشان سوسو میزند
گاوها خیس عرق از بار سنگین نفس نفس میزنند
با باری از "تــو".....
یکی از گاری ها از حرکت می ایستد وگاو کِشنده گاری بر زمین می افتد
و یک گاری دیگر... و تمام گاری ها می ایستند وگاوها می افتند ، آخرین گاو....
وقتی که میفهمند این راه را پایانی نیست
گاری ها به افق نمیرسند ، ونخواهند رسید
وبا باری از سنگینی "تــو" در راه میمانند.....