سرنوشتى که ندانى سر او تا به کجاست
سر و سامانه کِه اى و دل تو تا به کجاست
دل خرامان تو و بيم بلا باشد خوشش
بهر خرسندی ما گو که بلاى تو کجاست
يار گر باما نشيند ما خجل از روى او
ما که باشيم که انديشه شويم در ياد او
گو چو سَروْ از ما تو سرورتر جهان فرمان تو
ما که دور خويش گرديم غافليم از ياد او
خاک ها گويند که ما از آدميان سرتريم
چونکه ما از آب، بى باکيم وليک خاکى تريم
خاک را آبى دهى سبزه از او آيد برون
آدمى را پر دهى گويد که ما بالاتريم
گر که بینی ما چنين از اصل خود غافل شديم
گر ببينى ما دو رنگيم و هنوز عاشق شويم
گر ز رخساره چو شمع بر دور ما پروانه اى
پَر بسوزانيم چو ما آتش درِ خاکستريم
دوست، گر با ما غريبى ميکند ما ابتريم
در جواب رحمت او ما زِ ديوْ مغرورتريم
گر ز دست تو دگر خون است دلش نوميد مشو
گر که مجنون بيندَت، گويد که ما مجنون تريم
کيست آن يار که پياپى دولتش بر هم زنى
مرحمت کيست که هىْ بر زخم خود ملحت زنى
سر بکوبى هر درى را چون تکبّر پرورى
چون نيافتى چاره اى باز بر درش در ميزنى
لحظه اى بُگذشت ديدم بانگى از سوى دگر
گفتا اى بندهْ ساده لوح بى عقل و سر
در پى چيستى که اينگونه بگردى دربدر
پيش آ تا برکشم ذهن تو را از آن به در
چون دل آمد سمت او، تاب و توانش را بُريد
گو چو تيغ از بيخ، دندانش زبانش را بريد
چون سراسيمه تو بودى دل شروع کرد گفتگو
تا که ديد رخسار او، ديده ز خون در هم دميد
گفتمش جانا که من گم کرده ام جانان خويش
در پى منزل او، گم گرده ام من راه خويش
گشته ام راه را دو پايم قوتش درمانده است
در پس سر درگُمى افتاده ام در دام خويش
در همان لحظه سکوت مطلقى بالا گرفت
دست خود بر چانه ام برد و سرم بالا گرفت
ديد، چشمم غرق خون است دست خود بر او کشيد
بوسه اى زد بر سرم ناگه دوپايم جان گرفت
گفت اى ديوانهْ از ديوانه ها ديوانه تر
ساغرت نيست،بِهْ از ساغر ما مستانه تر
سالها بودش به راهت چشم ما در مقدمت
آب و جارو کرده در راهت همين چشمان تر
گفتمش کيستى مگر،مارا ز خود بينى تو سر
بر ما نکردى يک نهيب، اى بر جهان ها مقتدر
بينى که ما در کيسه انبوهى بجا سر خوردگى
جز ظلم و بد پندارى ام در کوله ام نيست غير شر
گفتا تمام عمر خويش رويت نکردى سوى ما
با اين همه خوش آمدى ، خوش آمدى بر بام ما
من چون خجل از روى او گشتم سراپا گوش او
ديدم بلند بالاى او ،مدهوش گشتم پاى او
از جاى خود برخاستم ،از وى ملامت خواستم
ديدم کسى نيست گِرد من، افسانه اى بود خواب او
سلام برشما
خوش آمدید به جمع ما