سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        در وصف دوست

        شعری از

        محمود بحريني

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳ شماره ثبت ۸۹۱۲۷
          بازدید : ۳۶۳   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمود بحريني
        آخرین اشعار ناب محمود بحريني

        سرنوشتى که ندانى سر او تا به کجاست
        سر و سامانه کِه اى و دل تو تا به کجاست 
        دل خرامان تو و بيم بلا باشد خوشش
        بهر خرسندی  ما گو که بلاى تو کجاست
        يار گر باما نشيند ما خجل از روى او
        ما که باشيم که انديشه شويم در ياد او
        گو چو سَروْ از ما تو سرورتر جهان فرمان تو 
        ما که دور خويش گرديم غافليم از ياد او 
        خاک ها گويند که ما از آدميان سرتريم 
        چونکه ما از آب، بى باکيم وليک خاکى تريم 
        خاک را آبى دهى سبزه از او آيد برون
        آدمى را پر دهى گويد که ما بالاتريم 
        گر که بینی  ما چنين از اصل خود غافل شديم 
        گر ببينى ما دو رنگيم و هنوز عاشق شويم 
        گر ز رخساره چو شمع بر دور ما پروانه اى 
        پَر بسوزانيم چو ما آتش درِ خاکستريم 
        دوست، گر با ما غريبى ميکند ما ابتريم 
        در جواب رحمت او ما زِ ديوْ مغرورتريم
        گر ز دست تو دگر خون است دلش نوميد مشو 
        گر که مجنون بيندَت، گويد که ما مجنون تريم 
        کيست آن يار که پياپى دولتش بر هم زنى
        مرحمت کيست که هىْ بر زخم خود ملحت زنى
        سر بکوبى هر درى را چون تکبّر پرورى
        چون نيافتى چاره اى باز بر درش در ميزنى 
        لحظه اى بُگذشت ديدم بانگى از سوى دگر 
        گفتا اى بندهْ ساده لوح بى عقل و سر 
        در پى چيستى که اينگونه بگردى دربدر
        پيش آ تا برکشم ذهن تو را از آن به در 
        چون دل آمد سمت او، تاب و توانش را بُريد 
        گو چو تيغ از بيخ، دندانش زبانش را بريد 
        چون سراسيمه تو بودى دل شروع کرد گفتگو 
        تا که ديد رخسار او، ديده ز خون در هم دميد 
        گفتمش جانا که من گم کرده ام جانان خويش
        در پى منزل او، گم گرده ام من راه خويش 
        گشته ام راه را دو پايم قوتش درمانده است 
        در پس سر درگُمى  افتاده ام در دام خويش 
        در همان لحظه سکوت مطلقى بالا گرفت 
        دست خود بر چانه ام برد و سرم بالا گرفت 
        ديد، چشمم غرق خون است دست خود بر او کشيد 
        بوسه اى زد بر سرم ناگه دوپايم جان گرفت 
        گفت اى ديوانهْ از ديوانه ها ديوانه تر
        ساغرت نيست،بِهْ از ساغر ما مستانه تر 
        سالها بودش به راهت چشم ما در مقدمت 
        آب و جارو کرده در راهت همين چشمان تر
        گفتمش کيستى مگر،مارا ز خود بينى تو سر 
        بر ما نکردى يک نهيب، اى بر جهان ها مقتدر 
        بينى که ما در کيسه انبوهى بجا سر خوردگى
        جز ظلم و بد پندارى ام در کوله ام نيست غير شر
        گفتا تمام عمر خويش رويت نکردى سوى ما
        با اين همه خوش آمدى ، خوش آمدى بر بام ما
         
        من چون خجل از روى او گشتم سراپا گوش او
        ديدم بلند بالاى او ،مدهوش گشتم پاى او
        از جاى خود برخاستم ،از وى ملامت خواستم 
        ديدم کسى نيست گِرد من، افسانه اى بود خواب او
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۳۰
        خندانک
        سلام برشما خندانک
        خوش آمدید به جمع ما خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمود بحريني
        محمود بحريني
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۱۳
        ممنون زنده باشى استاد
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۲۴
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش آمدید
        موفق باشید خندانک
        ابوالفضل زندیه شاهین
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۴۷
        درود بر شما
        زیباست خندانک
        محمود بحريني
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        ممنون افتخاره در جمع شما هنرمندان
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۱
        خوشآمدید
        شعرتان
        بردل ما نشست
        همیشه سرافراز باشید
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷
        درود بر شما بزرگوار
        قلمتان هماره مانا
        برقرار باشید ادیب و شاعر گرامی
        به شعرناب خوش آمدید
        🌼🌼🌼
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3