یاد کهف اصحاب افتی یاد قطمیری دلا
خالقی را یاد ، سگ را همچو انسانی نما
گر چه نیکویی سگی را بین خلقی آشکار
هر وجود از آفرینش خالقی بیهوده لا
خصلتی دهگانه سگ را گوش کن تا بشنوی
خوش به حال آن بنده ای پندی پذیرد پر بها
همچو مسکین فرض آن را بین خلقی ای عزیز
دور از قدری به دور از منزلت در بین ما
چون مجرّد دور از ثروت منالی مال هان
دور از ملکی حیاتی داردش در گوشه ها
جا مکانی هان ندارد جان پناهی جان من
با توکّل عمر خود را بگذراند هر کجا
سدِّجوعی بندگان صالح ببینی جلوه گر
همچو موجودی وفاداری به سیری برملا
چون مریدی فرض کن گر ضربت از استاد خود
با ادب حرمت نگه دارد چو دارد بس وفا
زنده داری شب کند همچون محبّان ، دوستان
رانده درگاهی اگر برگشت چون او را صدا
چون فروتن بنده ای هر چند دلگیر از کسان
راضی و خشنود همچون قانعانی رهنما
گر سکوتی اختیاری هر کجا چون خائفان
با رجائی راه پیدا خائفانی پارسا
دور از میراث همچون زاهدانی زهد ورز
آن زمانی ترک دنیا را فنایی تا بقا
گر نشان از بی نشانیها عیان در بین خلق
شد هویدا جلوه زیبا کائناتی والیا
هر وجود از آفرینش خالقی چون آدمی
با حدیثی نفس هر جا دم به دم او را ثنا
ولی اله بایبوردی
05 / 04 / 1399
آموزنده و زیبا بود