سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        احترام به پدر

        شعری از

        جوادعبدالمحمدی

        از دفتر شعرناب نوع شعر شعر حجم

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۵ شماره ثبت ۸۶۴۶۶
          بازدید : ۵۲۸   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جوادعبدالمحمدی

        درعصر موسی تاجری بود نیکخواه
        منتظر بود کاروانی بیاید زِ راه 
        درهمان روز پدر پیرش آمد زِ دور
        چون که تاجر شنید آمد نزدش به فور
        سفره چید پیشِ پدر اِکرام کرد
        مالید دست و پای پدر خواب کرد
        درهمان وقت کاروانِ بزرگی رسید
        تا که تاجر شنید زود دوید
        رفت سویِ گنجه سکه بردارد
        دید پدر را چه خوابِ گرمی دارد
        تکه داده بود به گنجه ی پول
        خواست بیدار کند دلش نکرد قبول
        بعد از آنکه بیدار شد پدر فهمید
        که چه سودی زِ دستان فرزندش پرید
        گفت هستیِ من یک گاو است پسر
        می دهم بهرِ تو یادگاری از پدر
        پسرِ تاجر چون این شنید از او 
        تشکّر نمود بوسید دست و رو
        بگفت ای پدر هستیِ من فدات 
        هدیه ی تو بهتر از کاروان هرات
        گذشت مدّتی جارچیان تویِ شهر
        که ای مردمان پیدا کنید گاو نر
        زِ پیشانی و پایِ آن گاو نر
        نشانی بود چون ستاره به سر 
        چوتاجر شنید آن نشان ها بگفت 
        من آن گاو را دارم امّا نخست
        روید پیشِ بابای پیرم زِ دِه 
        که هرچه بگوید همان است بِه
        برفتند سواران پیشِ بابای پیر 
        گفت میفروشم به هفتاد هزارسکه زَر 
        چو موسی شنید گفت به درباریان 
        که باید دهید سکه ها را به آن 
        چون آن گاو به اِذن و امرِ اله
        شهادت دهد کیست قاتلِ فرزند شاه
        چنین بود که خوابِ گرمِ پدر 
        شد هزاران  سکه بهرِ  پسر 
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۵۹
        بسیار زیبا و آموزنده بود
        منبع داستان؟
        جوادعبدالمحمدی
        جوادعبدالمحمدی
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۵۸
        سلام استاد عزیز سوره بقره آیات ۶۷به بعد
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
        باعرض سلام
        زیبا سرودی بود
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۵۶
        جالب بود
        درود 🌹🌹🌹
        رامینه خوشنام
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۵۷
        درود🌹🌹🌹
        فاطمه غیبی پور
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۳۱
        درود شاعر گرامی جناب عبدالمحمدی. خندانک زیباو پندآموز بود خندانک
        زینب بویری (خزان)
        شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۳۸
        درودهاشاعربزرگوار خندانک
        آموزنده وزیباست خندانک خندانک
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        يکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۰۱
        درود بر شما بزرگوار🌷
        بسیار زیبا سرودید 🌷
        دست مریزاد 🌷
        مصطفی مشهدی بی نشان
        يکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۳۴
        سلام و دورد
        آفرین عالی بود
        اشعار قرآنی بهترین اشعارند
        هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
        موفق و پیروز باشی خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3