سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        عُریانیِ مردانه ات

        شعری از

        ندا شاه علی

        از دفتر دخترهمسایه ترشیده است نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۲:۰۹ شماره ثبت ۸۴۲۹۷
          بازدید : ۷۴۱   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ندا شاه علی

        وقتی دلم را بی هوا از چشمِ تو آویختَم
        دار و نَدارِ هستی ات راتویِ جانم ریختَم
        عُریانیِ مردانه ات در چشمِ خیسَم خیسِ خیس
        تو, هیچ چی از زن نمی فهمی,فقط بنشین بِلیس
        هِی دَرد می گیرد نگاهم از تَنِ بی دردِ تو
        یخ می زند لبخندم از لبخندهایِ سردِ تو
        من زخمی ام ,خون می جَهَد ازخاطراتم بی اَمان
        تو ,مثلِ سابق می کِشی رویِ تَنَم دست و زبان
        می ترسَم از اینکه بخوابَم باز خوابم می بَرَد
        یک مَرد در خوابم زنان را, می فروشَد ,می خَرَد
        دارَم می اُفتم از نگاهت ,مردِ من لطفاً بایست
        من یک زنَم که نیست بودم تویِ چشمانی که نیست
        بَدجور اسمم راجویدی ,قورتش دادی و رفت
        یک اسم گم شد تویِ ذهنت کاملا عادی و رفت 
        تو رفتی و بعداز تو ,فهمیدم دوباره یک زنَم 
        اندامهایِ پاره ام را می کِشم رویِ تَنَم 
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۸ شاعر این شعر را خوانده اند

        م فریاد(محمدرضا زارع)

        ،

        وحید سلیمی بنی

        ،

        علیرضا بنایی

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        شریف شریفیان

        ،

        ندا شاه علی

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        صمد خواجه وند(صانع قزوینی )

        ،

        علیرضا خوشرو

        ،

        ملودی سهرابی(سیدا)

        ،

        زینب حیدری

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        تورج شاه علی

        ،

        بتول رجائی علیشاهدانی(صنم)

        ،

        مرتضی سلیمی

        ،

        سودابه طهماسبی

        ،

        ملیحه ارجمند ( م الف باران)

        ،

        محمد سطوت (م سطوت)

        ،

        صادقي(آپو)

        ،

        زینب بویری (خزان)

        ،

        جلیل میاحی

        ،

        مهدی نساجی

        ،

        رضا عزیزی (رهگذر)

        ،

        سمکو حقیقت خواه (چریک)

        ،

        ابراهیم هداوند

        ،

        سودابه حسن پور(کرشمه)

        ،

        رحمان حیدری

        ،

        سمانه کیخا

        ،

        م جهانی(سارا)

        ،

        کیمیاطولابی

        ،

        مینا جونبخش

        ،

        حمیده مشایخی

        ،

        محمدعلی جعفریان(عاشق)

        ،

        مجید آریانژاد

        ،

        سروش افغان

        ،

        ابوالفضل زندیه شاهین

        ،

        رضا بلالی

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        فاطمه مرادی(ساراآزاده)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        حمید حسینی

        ،

        احسان کریمیان علی آبادی

        ،

        سید علی کهنگی (واسع)

        ،

        منصورامین زاده گتندی

        ،

        کورش بهزادنیا

        ،

        عارف افشاری (جاوید الف)

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۷:۱۹
        به شعر ناب خوش آمدید بانو
        سروده زیبا یی را هدیه آوردید
        خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        درود شاعربانو خندانک
        به شعر ناب خوش اومدین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        چه شعر پرگلایه ای خندانک
        به امید دست یافتن بر قله های دست نیافته خندانک
        زنده باشید خندانک
        وحید سلیمی بنی
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۵۶
        عریانی مردانه ات
        وقتی دلم را بی هوا از چشمِ تو آویختَم
        دار و نَدارِ هستی ات راتویِ جانم ریختَم
        عُریانیِ مردانه ات در چشمِ خیسَم خیسِ خیس
        تو, هیچ چی از زن نمی فهمی,فقط بنشین بِلیس
        هِی دَرد می گیرد نگاهم از تَنِ بی دردِ تو
        یخ می زند لبخندم از لبخندهایِ سردِ تو
        من زخمی ام ,خون می جَهَد ازخاطراتم بی اَمان
        تو ,مثلِ سابق می کِشی رویِ تَنَم دست و زبان
        می ترسَم از اینکه بخوابَم باز خوابم می بَرَد
        یک مَرد در خوابم زنان را, می فروشَد ,می خَرَد
        دارَم می اُفتم از نگاهت ,مردِ من لطفاً بایست
        من یک زنَم که نیست بودم تویِ چشمانی که نیست
        بَدجور اسمم راجویدی ,قورتش دادی و رفت
        یک اسم گم شد تویِ ذهنت کاملا عادی و رفت
        تو رفتی و بعداز تو ,فهمیدم دوباره یک زنَم
        اندامهایِ پاره ام را می کِشم رویِ تَنَم
        ندا شاه علی

        ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

        درودی دوباره به دوستان عزیزم در شعر ناب
        دیروز و امروز درگیر مطالعه مباحث مطرح شده سایت بودم و اظهارنظر دوستانی که در پای نوشته بانو طهماسبی به گفتگو نشسته بودند.
        هرچند دلگیری هایی به میان آمد ولی امیدوارم مثل همیشه این درگیری های شاعرانه که از طبایع لطیف و پاک سرچشمه می گیرد و به حکم لطافت زود ترک برمی دارد دوباره از نوپاکسازی شود و محفل نقد شعرناب همچنان به واسطه وجود دوستان گرم باشد.

        اما اثر "عریانی مردانه ات" از "ندا شاه علی" انگیزه ای شد تا دوباره در این روزهای کم نفس عنان بسپارم به دارویی که تا این لحظه تمام دردهایم را تسکین داده و گاهی هم درمان کرده.

        دارویی شفابخش به نام شعر که به زعم من گونه ای است از سحر. جادویی که میراثی است کهن و گرانبهاست که از گذشتگان به جا مانده برای مایی که گفته اند پارسی زبانیم.

        بی تردید نه تنها تازگی عکس صاحب این مثنوی در قاب شعر ناب توجهم را جلب کرد، بلکه حس دریافتی از این مثنوی غزل گونه دلیلی بود برای چرخاندن قلم در پای این اثر.

        به جبر سنت از بحر رجز و وزن سالم آن ( یعنی تکرار رکن مستفعلن 4 بار در هر مصرع ) انتظار دیگری داشتم برای شاعری گمنام که جستجوی گوگل هم چیزی از او عایدم نکرد اما با ورود به این شعر، طبعم جنبید و جلا گرفت و وادارم کرد به بارها خواندن این اثر.

        شاید در نگاه ابتدایی این اثر را بتوان در گروه اشعار جنسی دسته بندی کرد که صاحب اثر خواسته با تکیه بر ایجاد فضای جنسی مخاطب بیشتری را به خود جلب کند تا به قول امروزی ها دنبال کنندگانش را اقزایش دهد ولی امواج ساطع شده از این شعر حداقل به ذهن من این را القا می کند که صاحب اثر نه تنها از گزند موضوعی که در این شعر به آن پرداخته محفوظ بوده بلکه این تجریبات را از زبان کسی به زنجیر شعر کشیده که احتمالا همصحبتش بوده.
        برای این مدعا دلایلی ارائه خواهم کرد البته در انتهای کار.
        اما بپردازیم به ابیاتی که از طبعی زنانه سرچشمه گرفته تا شاخک گشت ارشادی های سایت نجنبیده.

        وقتی دلم را بی هوا از چشمِ تو آویختَم
        دار و نَدارِ هستی ات راتویِ جانم ریختَم
        بیت مطلع این مثنوی در مصراع اول تصویری اگر نگوییم نخ نما ولی پرتکرار را با استفاده از عناصری چون چشم و آویختنش از دل پر کرده که به گونه ای میتوان بوی دلباختگی را از آن شنید.

        اما مصرع دوم مطلع آغازگر نیش های تلخی است که با پوششی نو که ظاهرش خون به صورت مدعیان تشرع می دواند رقم خورده.
        انگار صاحب اثر از همان ابتدا می خواهد نفس مخاطب همسو را مثل ویروس این روزها تنگ کند و فرصتی برای نفس تازه کردن ذهن مخاطب ندهد.
        ریختن دار و ندار " هستی " معشوق در جان، واژه چینی است که هزار سر پوشیده را آشکارا به خورد مخاطب همسو می دهد و این تلنگر در ادامه ابیات چنان می نماید که با ورود به بیت بعدی، انگار این اثر دارد یکی یکی لباس هایش را از تن بیرون می کند تا به عریانی مورد نظر شاعر برسد.

        عُریانیِ مردانه ات در چشمِ خیسَم خیسِ خیس
        تو, هیچ چی از زن نمی فهمی,فقط بنشین بِلیس
        شوک ورود به مصرع دوم در کنار اشاره ظریف و هوشمندانه شاعر در فاقیه مصرع دوم به قدری با چیره دستی خفت خورده که ذهن مخاطب را به دیدن تصاویر اثیری دلخواه ناگزیر در ذهن سوق می دهد.
        توازن و متجانس بودن قوافی خیس (صفت) و بلیس (بن مضارع – فعل امر ) به قدری موثر است که قدرت قافیه نگاری را در این بیت به رخ می کشد.
        صاحب اثر خیلی موذیانه عریانی مردانه را با دلایل متفاوتی برای چشمهای خیسش گره می زند تا در مصرع دوم تصویر مردی را به مخاطب ارائه کند که تنها با استفاده از قافیه "بلیس" به هدف کامرانیش می اندیشد تا این حالت برای زنی که سرتاپا در احاطه احساس های زنانگی و آماده جرقه برای جاری کردن آن است تصویری پر زجر و منزجر کننده تداعی کند.


        اما در بیت سوم
        هِی دَرد می گیرد نگاهم از تَنِ بی دردِ تو
        یخ می زند لبخندم از لبخندهایِ سردِ تو
        که می توان را توضیحی بر بیت قبلی دانست شاعر سعی می کند تصاویر بیت دوم را برای مخاطب همراه با توضیحات رقم خورده آشکارتر کند.

        ورود شاعر به بیت چهارم اما روایتی دیگر را قلمی می کند
        من زخمی ام ,خون می جَهَد ازخاطراتم بی اَمان
        تو ,مثلِ سابق می کِشی رویِ تَنَم دست و زبان
        بازسازی خاطراتی نه چندان دور که زخم تازه با همراهی خون جهنده، گواهی بر آن است دیرگاهی نزدیک را تداعی می کند که شاید روند کامروایی ابتدایی دو نفر را مورد نظر دارد که برای زن داستان این مثتوی از احساسات اولیه تهی شده و برای مرد این داستان همچنان در دست و زبان کشیدن بر تن همخوابه اش مثل سابق مقصدی جز انتفاع جنسی ندارد.

        این نگرانی در بیت بعدی
        می ترسَم از اینکه بخوابَم باز خوابم می بَرَد
        یک مَرد در خوابم زنان را, می فروشَد ,می خَرَد
        آشکارتر می شود.
        زبان شاعر ترس از خواب و تداعی خاطرات ویران شده را با مردی که به زن به عنوان کالایی برای انتفاع و خرید و فروش نگاه کرده پیوند زده تا درد درونش را در زنجیر نظمی مملو از احساس، اندیشه و توصیر به مخاطب تحویل دهد.

        بیت بعدی هم
        من یک زنَم که نیست بودم تویِ چشمانی که نیست
        بَدجور اسمم راجویدی ,قورتش دادی و رفت
        را هم می توان توضیحاتی وانست که در همان مسیر بیت های گذشته طی طریق کرده.

        اما مقطع این مثنوی
        تو رفتی و بعداز تو ,فهمیدم دوباره یک زنَم
        اندامهایِ پاره ام را می کِشم رویِ تَنَم
        را می توان پایانی بر الام وارده دانست و صاحب اثر ترجیح می دهد در این بیت با استفاده از غیبت بختکی که دلشوره ای می داد بار ذهنی و روانی اش را تخلیه کند تا دوباره خود را بازیابد.
        زن بودنش را، این که دیگر کالایی برای کامروایی یک مرد نیست هرچند باید تا پایان زندگی زخم هایی را که از یک تجربه به قیمت از دست دادن چیزهایی که روزگاری برایش ارزش محسوب می شده به دوش بکشد.

        خروج با سرعت و عدم تکمیل دلایل غیبت ناگهانی مردی که شاعر تا بیت ماقبل آخر آن را به ذهن خود حمل می کند می تواند دلیلی برای ادعای ابتدایی ام باشد که قولش را دادم.
        ادعایی که سوی منتقد رقم خورد و گفت امواج صادره از بطن این شعر نواقصی دارد که منتقد را مجاب می کند داستان این مثنوی در مصاحبه ای ذهنی رقم خورده که وجود خارجی ندارد.

        با تمام این احوال باید به نگارنده این اثر بانو شاه علی تبریک گفت برای خلق اثری در قالب مثنوی که بار احساسی نشیب غزل را حمل کرد و تاثیرگذار بود.
        امیدوارم روده درازی ام در این روزهایی که کرونای مرگبار دست بر گلوی خیلی های گذاشته تا نفسشان را بند بیاورد، دلچسب بوده باشد.
        زنجبیل خشکی که از اول قلمی کردن این مطلب زیر زبانم جاخوش کرده بود حالا نرم نرم شده و حرارتش می گوید باید با پیاله ای چای همراهی اش کنم.

        عزت زیاد خندانک خندانک خندانک
        وحید سلیمی بنی امروز 31 فروردین یا 1 اردی بهشت 99
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۳۸
        درود مهربانو
        اشعارتان تقریبا شبیه اشعار جناب تورج شاه علی پر از کنایه و طعنه و تلخ اما زیباست.
        عالی سرودید بانو
        مانا باشید به مهر
        علیرضا بنایی
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        سلام و درود
        زیبا و تلخ و پرگلایه بود شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۵۶
        قلمتون سبز
        شاعر بزرگوار
        درود درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۰۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا خوشرو
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱
        سلام ...
        شعر درد دلیست برای سبک شدن روح
        و هر کسی شاید به نوبه ای که خود دوست
        دارد آن شعر را در ذهنش به تصویر بکشد...
        مهم این است ،شما به خواستتان رسیده اید
        و روح خود را با این مسکن ، آرام کردید....
        ............
        سروده ای زیبا خواندم از قلمتان....
        زنده باشید و خندان....
        خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۵۴
        درود بر شما بانو
        شعری امروزی که
        سرشار از احساس بود
        مانا باشید 🌹🌹
        تورج شاه علی
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۴۵
        درود ندای عزیزم
        عالی نوشته ای
        از اشعارت بیشتر بذار و در اوزان مختلف.
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۴۷
        درود و عرض ادب مهربانوی گرانقدر
        به شعر ناب خوش آمدید افتخار همراهی شما عزیز ارزشمند در اینجا نیز (علاوه بر اینستا) نصیب این حقیر شد
        امیدوارم مثل برادر بزرگوارتان استاد تورج شاه علی ما را از سروده های ارزشمندتان بهره مند کنید خندانک خندانک خندانک
        سودابه طهماسبی
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۵۰
        درود بر شما ...
        شاعر ارجمند . شعری متفاوت و در خور تامل خندانک خندانک خندانک
        ملیحه ارجمند ( م الف باران)
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۵۳
        عرض ادب و احترام‌
        شعر پر از درد بود
         صادقي(آپو)
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۲۲
        درودها فرهيخته گرامي خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        شعر زيبايي را خواندم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دستمريزاد . عالي و سرشار از احساسي ناب خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زینب بویری (خزان)
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی نساجی
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۲۵
        سلام
        اثری زیبا و قابل تامل عاشقانه... خندانک
        سمکو حقیقت خواه (چریک)
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۱:۲۶
        بسی زیبا و سرشاراز احساس
        ابراهیم هداوند
        سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۳:۴۰
        درود بر شما بانو شاه علی گرامی
        خوش آمدید به شعر ناب
        بسیار زیبا بود
        بنده به نوبه ی خود از استاد سلیمی بنی به خاطر نقد زیبایی که بر این سروده نوشتند تشکر میکنم.
        خندانک خندانک خندانک
        سمانه کیخا
        چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۳:۵۶
        خندانک خندانک
        زیبا
        تولدتان مبارک خندانک
        کیمیاطولابی
        سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        زیبابود
        حمید حسینی
        يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        عالی عالی خندانک خندانک خندانک
        منصورامین زاده گتندی
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        کاش
        هرزنی ز شویش ، چنین خواهد
        رازورمزعشق ودلدادگیست
        کورش بهزادنیا
        جمعه ۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۵
        چون جسارت دیده ام تنها ز اشعار شما
        می زنم بی چانه نقدی، بر دل زار شما
        پنج انگشت شما، هم شکل باشد گوییا ؟!
        که بباشد هر پسر، چون مرد نامرد شما !
        شعر، نقد حال ما باشد نه مشتی ناسزا !
        روح هر شاعر بلرزد از شررهای شما !
        شکوه ام از جمع مردان است؛ نه جانی نحیف !
        ورنه ناچیز است پیش چشم ما، کار شما!
        یا ملک خاتون، زن شاعر بود یا زیر ناف !
        عادت و لیساندن اشعارتان، مال شما !
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6